investigator
investigator - محقق
noun - اسم
UK :
US :
someone who investigates things, especially crimes
کسی که در مورد مسائل، به ویژه جنایات تحقیق می کند
شخصی که کارش بررسی جرم، مشکل، اظهارات و غیره برای کشف حقیقت است
Only 1 of 6 observed episodes of asthma was believed by the clinical investigators to be related to therapy.
تنها 1 مورد از 6 دوره مشاهده شده آسم توسط محققان بالینی به درمان مربوط می شود.
Making arrangements for the engineering investigators to cope with the jet age posed much less difficulty.
ایجاد تمهیداتی برای محققین مهندسی برای کنار آمدن با عصر جت، دشواری بسیار کمتری را به همراه داشت.
Federal investigators are trying to prove that Dime employees conspired to falsify loan documents, court records show.
سوابق دادگاه نشان می دهد که بازرسان فدرال در تلاشند ثابت کنند که کارمندان دایم برای جعل اسناد وام توطئه کردند.
تیمی از بازرسان ویژه به محل انفجار رفته اند.
افشاگری های او بازرسان را شگفت زده کرد که معتقد بودند با یک پرونده محدود سروکار دارند.
بازپرس به این نتیجه رسیده است که آنها ادعای بیمه کاذب داشتند.
بازپرسی که برای بررسی این حادثه اعزام شد، تونگهک ها را مقصر این مشکل دانست.
پس از اعتراف، فلورس موافقت کرد که با بازرسان همکاری کند.
detective
کاراگاه
gumshoe
کفش آدامسی
sleuth
کارآگاه
hawkshaw
شاهین
operative
عامل
shamus
شمس
sherlock
شرلوک
sleuthhound
سگ دریایی
private detective
کاراگاه خصوصی
چشم خصوصی
محقق خصوصی
تحلیلگر
وکیل
ممیز، مامور رسیدگی
auditor
سگ شکاری
hound
پرسشگر
inquirer
لباس شخصی
plainclothesman
پلیس
دادستان
بازبین
reviewer
جاسوس
snooper
جاسوسی
spy
آزمایشکننده
tester
افسر لباس شخصی
plainclothes officer
شرلوک هولمز
Sherlock Holmes
پلیس مخفی
undercover cop
PI
PI
اسنوپ
snoop
دیک خصوصی
private dick
نظاره گر
peeper
interviewee
مصاحبه شونده
