scientist

base info - اطلاعات اولیه

scientist - دانشمند

noun - اسم

/ˈsaɪəntɪst/

UK :

/ˈsaɪəntɪst/

US :

family - خانواده
science
علوم پایه
scientific
علمی
unscientific
غیر علمی
scientifically
از نظر علمی
google image
نتیجه جستجوی لغت [scientist] در گوگل
description - توضیح
  • someone who works or is trained in science


    کسی که کار می کند یا در علم آموزش دیده است

  • an expert who studies or works in one of the sciences


    متخصصی که در یکی از علوم تحصیل کرده یا کار می کند


  • یک متخصص در علم

  • They're all scientists really plus businessmen.


    همه آنها واقعاً دانشمند هستند، به علاوه تاجر.

  • The distinguished physicist, Sir Hermann Bondi, once described the sort of people who become scientists.


    فیزیکدان برجسته، سر هرمان باندی، زمانی به توصیف افرادی پرداخت که دانشمند می شوند.

  • They are problem solvers before they are computer scientists or animators.


    آنها قبل از اینکه دانشمند کامپیوتر یا انیماتور باشند، حل کننده مشکلات هستند.

  • On four continents scientists have consumed the equivalent of billions of dollars trying to capture the dream.


    در چهار قاره، دانشمندان برای به تصویر کشیدن این رویا، معادل میلیاردها دلار هزینه کرده اند.

  • The splashing theory accounts for a number of facts scientists have learned about the moon.


    تئوری پاشش تعدادی از حقایق را که دانشمندان در مورد ماه یاد گرفته اند را توضیح می دهد.

  • The greatest scientists have mixed insight amounting to genius with the most absurd follies at other times.


    بزرگترین دانشمندان بینش نبوغ را با پوچ ترین حماقت ها در زمان های دیگر مخلوط کرده اند.

  • The little wanderer called Sojourner ran into a big Mars rock Thursday and ended up with one wheel high scientists reported.


    دانشمندان گزارش دادند که سرگردان کوچکی به نام Sojourner روز پنجشنبه با یک صخره بزرگ مریخ برخورد کرد و در نهایت با یک چرخ به ارتفاع رسید.

  • Some social scientists have conceptualised these workers in terms of a reserve army of labour.


    برخی از دانشمندان علوم اجتماعی این کارگران را در قالب یک ارتش ذخیره کار مفهوم سازی کرده اند.

example - مثال

  • یک دانشمند محقق

  • nuclear/climate scientists


    دانشمندان هسته ای / آب و هوا

  • scientists and engineers


    دانشمندان و مهندسان


  • تصویر کارتونی دانشمند دیوانه ای که در آزمایشگاهش کار می کند

  • Scientists believe there is ice a few inches below the surface of Mars.


    دانشمندان معتقدند چند اینچ زیر سطح مریخ یخی وجود دارد.

  • Scientists have developed an injection that doesn't use a needle.


    دانشمندان تزریقی ساخته اند که از سوزن استفاده نمی کند.

  • Scientists warned of even greater eruptions to come.


    دانشمندان نسبت به فوران های بزرگتر در آینده هشدار دادند.

  • She gave a lecture to 2 000 fellow scientists in Kyoto.


    او برای 2000 دانشمند دیگر در کیوتو سخنرانی کرد.

  • a mystery that has baffled scientists for many years


    رازی که سال هاست دانشمندان را گیج کرده است

  • a research/nuclear scientist


    یک محقق / دانشمند هسته ای

synonyms - مترادف
  • physicist


    فیزیکدان


  • محقق


  • تحلیلگر


  • علمی

  • boffin


    بوفه


  • استاد

  • analyzer


    شیمیدان

  • chemist


    آزمونگر

  • experimenter


    دانشجو


  • پزشک


  • کارگر میدانی


  • کاوشگر

  • clinician


    آزمایشکننده

  • fieldworker


    ممتحن

  • prober


    تکنیسین آزمایشگاه

  • tester


    محقق میدانی

  • examiner


    کیمیاگر

  • lab technician


    تبدیل کننده


  • شبه دانشمند

  • alchemist


  • transformer


  • pseudoscientist


antonyms - متضاد
  • ignoramus


    نادان

  • pupil


    شاگرد


  • دانشجو

لغت پیشنهادی

bedrock

لغت پیشنهادی

teaspoon

لغت پیشنهادی

killing