particular
particular - خاص
adjective - صفت
UK :
US :
یک چیز یا شخص خاص همان چیزی است که شما در مورد آن صحبت می کنید و نه چیز دیگری
خاص یا عالی
در انتخاب دقیقاً چیزی که دوست دارید بسیار مراقب باشید و به راحتی راضی نمی شوید
خاص، یا این و نه هیچ چیز دیگری
بخصوص
به راحتی ارضا نمی شود و می طلبد که باید به همه جزئیات توجه دقیق شود
details or information about a person or an event especially when officially recorded
جزئیات یا اطلاعات در مورد یک شخص یا یک رویداد، به ویژه زمانی که به طور رسمی ثبت شده باشد
If you are considering the particular you are considering single examples rather than general matters or ideas
اگر جزئی را در نظر می گیرید، به جای موضوعات یا ایده های کلی، نمونه های واحد را در نظر می گیرید
خاص یا مجرد، یا این و نه هیچ چیز دیگری
می خواهید با دقت انتخاب کنید زیرا به راحتی راضی نمی شوید
هر کلاس بر یک جنبه خاص از فرهنگ آمریکایی تمرکز خواهد کرد.
I'm looking for a particular book on Asian art.
من به دنبال یک کتاب خاص در مورد هنر آسیایی هستم.
And his particular death is irrelevant against a million years of human life insignificant outside human perception.
و مرگ خاص او در برابر یک میلیون سال زندگی انسانی بی ربط است، که خارج از ادراک بشری ناچیز است.
He or she can discuss the possibilities and may have some good reasons for steering your child in a particular direction.
او می تواند در مورد احتمالات صحبت کند و ممکن است دلایل خوبی برای هدایت فرزند شما به سمتی خاص داشته باشد.
The lights were arranged to give a particular effect.
چراغ ها طوری چیده شده بودند که جلوه خاصی ببخشند.
Though the menus make provision for it I could not get the printout options to work on my particular hardware.
اگرچه منوها آن را فراهم می کنند، من نتوانستم گزینه های چاپ را برای کار روی سخت افزار خاص خود دریافت کنم.
مارگارت پنج سال است که در آن خانه خاص تدریس می کند.
این کشف برای دانشمندانی که منشاء جهان را مطالعه می کنند، جالب است.
I turned in a particular moment and I saw wolves.
در یک لحظه خاص چرخیدم و گرگ ها را دیدم.
This particular part of Idaho is especially beautiful.
این بخش خاص از آیداهو بسیار زیبا است.
I didn't have any particular plan in mind.
برنامه خاصی در ذهنم نبود.
However tenured teachers do not have a right either to a particular position in a school district or to indefinite employment.
با این حال، معلمان مستمر حق داشتن یک موقعیت خاص در یک منطقه مدرسه یا استخدام نامحدود را ندارند.
همانطور که می دانیم دانشجویان در لندن به دلیل هزینه های بالای اقامت با مشکلات خاصی روبرو هستند.
آیا دلیل خاصی برای استعفای او وجود داشت؟
در این صورت فلکی، راست مسکن را دارای اهمیت خاصی می داند.
آیا نوع خاصی از ماشین وجود دارد که به دنبال آن هستید؟
یک بیمار خاص وجود دارد که می خواهم شما را ببینید.
آیا نوع خاصی از کتاب وجود دارد که او از آن لذت می برد؟
Each village has its own particular charm.
هر روستا جذابیت خاص خود را دارد.
در این مورد خاص، مالکان محلی نبودند بلکه هندی بودند.
specialized advice tailored to your particular circumstances
مشاوره تخصصی متناسب با شرایط خاص شما
ما باید به این نکته توجه ویژه ای داشته باشیم.
These documents are of particular interest.
این اسناد از جذابیت خاصی برخوردار هستند.
I went into town for no particular reason.
بدون هیچ دلیل خاصی به شهر رفتم.
The high inflation rates were of particular concern.
نرخ تورم بالا نگران کننده بود.
She's very particular about her clothes.
او در مورد لباس هایش بسیار خاص است.
او به ویژه داستان های علمی تخیلی را دوست دارد.
پیتر روی مبل دراز کشیده بود و هیچ کار خاصی نمی کرد.
آیا چیز خاصی برای شام وجود دارد؟
او این سوال را متوجه کسی خاص نکرد.
پنیرهایی که مخصوص این منطقه هستند (= که در آنجا درست می شوند و هیچ جای دیگر)
She didn't appreciate his particular brand of humour.
او قدردان شوخ طبعی او نبود.
The motives influencing a particular individual may change from time to time.
انگیزه های تأثیرگذار بر یک فرد خاص ممکن است هر از گاهی تغییر کند.
به نظر می رسد این سیاست علیه گروه های خاصی از مردم تبعیض قائل می شود.
او جسد را معاینه کرد و توجه خاصی به دست ها داشت.
مواد شیمیایی یک تهدید خاص برای کیفیت آب هستند.
There were two developments of particular importance.
دو تحول از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
در اینجا، بدون ترتیب خاصی، گزیده ای از نظرات خوانندگان وجود دارد.
This case emphasizes/highlights the importance of honest communication between managers and employees.
این مورد بر اهمیت ارتباط صادقانه بین مدیران و کارکنان تاکید می کند.
Effective communication skills are essential/crucial/vital.
مهارت های ارتباط موثر ضروری / حیاتی / حیاتی هستند.
It should be noted that this study considers only verbal communication. Non-verbal communication is not dealt with here.
لازم به ذکر است که این پژوهش فقط ارتباط کلامی را مد نظر قرار داده است. در اینجا به ارتباط غیرکلامی پرداخته نمی شود.
It is important to remember that/An important point to remember is that non-verbal communication plays a key role in getting your message across.
مهم است که به یاد داشته باشید که / نکته مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که ارتباطات غیرکلامی نقش کلیدی در انتقال پیام شما دارد.
Communication is not only about the words you use but also your body language and especially/above all the effectiveness with which you listen.
ارتباط فقط در مورد کلماتی که استفاده می کنید نیست، بلکه زبان بدن شما و، به ویژه/بالاتر از همه، اثربخشی که با آن گوش می دهید نیز هست.
من می خواهم توجه را به نقش گوش دادن در ارتباط موثر جلب کنم.
کلمات خود را با دقت انتخاب کنید: به ویژه از زبان گیج کننده و مبهم خودداری کنید.
در نهایت، و شاید مهمتر از همه، شما باید یاد بگیرید که گوش دهید و همچنین صحبت کنید.
She wanted a particular type of cactus.
او یک نوع خاص از کاکتوس می خواست.
خاص
مسلم - قطعی
متمایز
دقیق
بیان
peculiar
عجیب و غریب
precise
قطعی
گسسته
definite
جدا شده
discrete
جداگانه، مجزا
isolated
تنها
صریح
تعریف شده است
explicit
تحت اللفظی
clear-cut
درست
defined
بدون اشتباه
سخت گیرانه
literal
مناسب
مشخص شده
unerring
واقعی
strict
مراقب باشید
بتن
نکته شناس
specified
با ایمان
veridical
punctilious
faithful
scrupulous
meticulous