language
language - زبان
noun - اسم
UK :
US :
a system of communication by written or spoken words, which is used by the people of a particular country or area
یک سیستم ارتباطی با کلمات نوشتاری یا گفتاری که توسط مردم یک کشور یا منطقه خاص استفاده می شود
استفاده از کلمات نوشتاری یا گفتاری برای برقراری ارتباط
سبک یا نوع خاصی از کلمات
کلماتی که اکثر مردم فکر می کنند توهین آمیز هستند
یک سیستم دستورالعمل برای کار با کامپیوتر
نشانه ها، حرکات یا صداهایی که بیانگر ایده ها یا احساسات هستند
a form of a language that is spoken in one area of a country with different words, grammar, or pronunciation from other areas
شکلی از زبان که در یک منطقه از یک کشور با کلمات، دستور زبان یا تلفظ متفاوت از مناطق دیگر صحبت می شود.
the way that someone pronounces words, because of where they were born or live or their social class
روشی که کسی کلمات را به دلیل محل تولد یا زندگی خود یا طبقه اجتماعی خود تلفظ می کند
very informal spoken language used especially by people who belong to a particular group for example young people or criminals
زبان گفتاری بسیار غیررسمی، به ویژه توسط افرادی که به یک گروه خاص تعلق دارند، به عنوان مثال جوانان یا مجرمان استفاده می شود
کلمات یا عبارات فنی که در یک موضوع خاص استفاده می شود
words and phrases used in a particular profession or subject and which are difficult for other people to understand
کلمات و عباراتی که در یک حرفه یا موضوع خاص استفاده می شود و درک آنها برای دیگران دشوار است
a way of describing something by referring to it as something different and suggesting that it has similar qualities to that thing
روشی برای توصیف چیزی با ارجاع به آن به عنوان چیزی متفاوت و نشان دادن این که دارای ویژگی های مشابه با آن چیز است.
an expression that describes something by comparing it with something else using the words as or like for example ‘as white as snow’
عبارتی که چیزی را با مقایسه آن با چیز دیگری، با استفاده از کلماتی مانند یا مانند، برای مثال به سفیدی برف توصیف می کند.
استفاده از کلماتی که برخلاف آنچه واقعاً منظور شماست، اغلب برای سرگرم کننده بودن استفاده می کنند
a sudden change from a subject that is beautiful moral or serious to something that is ordinary silly, or not important
تغییر ناگهانی از موضوعی که زیبا، اخلاقی یا جدی است به چیزی معمولی، احمقانه یا غیر مهم
a way of describing something by saying that it is much bigger, smaller, worse etc than it actually is – used especially to excite people’s feelings
روشی برای توصیف چیزی با گفتن اینکه خیلی بزرگتر، کوچکتر، بدتر از چیزی است که واقعاً هست - به ویژه برای برانگیختن احساسات مردم استفاده می شود.
the use of several words together that all begin with the same sound in order to make a special effect especially in poetry
استفاده از چند کلمه در کنار هم که همه با یک صدا شروع می شوند تا جلوه خاصی به خصوص در شعر ایجاد کنند
the use of words to describe ideas or actions in a way that makes the reader connect the ideas with pictures in their mind
استفاده از کلمات برای توصیف ایده ها یا اعمال به گونه ای که خواننده را وادار می کند ایده ها را با تصاویر در ذهن خود پیوند دهد.
سوالی که به عنوان راهی برای بیان بیانیه می پرسید، بدون اینکه انتظار پاسخی داشته باشید
سیستمی از گفتار و نوشتن که توسط مردم یک کشور یا منطقه استفاده می شود
the kind of words and style used in one kind of writing or by people in a particular job or activity
نوع کلمات و سبکی که در یک نوع نوشتار یا توسط افراد در یک شغل یا فعالیت خاص استفاده می شود
سیستمی از دستورات و دستورالعمل های مورد استفاده برای کار با کامپیوتر
یک سیستم ارتباطی متشکل از صداها، کلمات و دستور زبان
یک سیستم ارتباطی که توسط افراد ساکن در یک کشور خاص استفاده می شود
سیستمی از نمادها و قوانین برای نوشتن دستورالعمل برای رایانه ها
نحوه صحبت یا نوشتن یک نفر، برای مثال، نوع کلمات و عباراتی که استفاده می کند
کلمات و عبارات خاصی که توسط افرادی که نوع خاصی از کار را انجام می دهند استفاده می شود
کلمات بی ادبانه یا توهین آمیز
a system of communication by speaking, writing or making signs in a way that can be understood, or any of the different systems of communication used in particular regions
یک سیستم ارتباطی با صحبت کردن، نوشتن، یا ساختن علائم به روشی که قابل درک باشد، یا هر یک از سیستم های مختلف ارتباطی که در مناطق خاص استفاده می شود.
زبان نیز نوع خاصی از بیان است
در برنامه نویسی کامپیوتر، زبان سیستمی از نوشتن دستورالعمل برای کامپیوتر است.
زبان انگلیسی
یادگیری خوب صحبت کردن به یک زبان زمان زیادی می برد.
همه بچه ها باید یک زبان خارجی یاد بگیرند.
آلمانی زبان مادری من است.
آیا زبان انگلیسی در کشور شما زبان رسمی است؟
این رمان به بیش از بیست زبان ترجمه شده است.
او به زبان اسپانیایی تسلط خوبی دارد.
مهارت زبان خوب در این شغل ضروری است.
They fell in love in spite of the language barrier (= the difficulty of communicating when people speak different languages).
آنها با وجود مانع زبانی (= دشواری برقراری ارتباط زمانی که مردم به زبان های مختلف صحبت می کنند) عاشق شدند.
چرا لاتین مطالعه کنیم؟ این یک زبان مرده است (= دیگر توسط کسی صحبت نمی شود).
مدرک در آموزش زبان
مطالعه فراگیری زبان در کودکان دو ساله
Language is constantly evolving.
زبان دائما در حال تکامل است.
spoken/written language
زبان گفتاری / نوشتاری
literary/poetic language
زبان ادبی/شعری
زبان ناپسند (= کلماتی که مردم ممکن است توهین آمیز بدانند)
در این شعر از زبانی کاملاً مدرن استفاده شده است.
نقطه قوت او این است که خوانندگانش را به زبان ساده خطاب می کند.
زبان علم
زبان میم
زبان دلفین ها/زنبورها
یک زبان برنامه نویسی
مراقب زبانت باش ای جوان!
داور به بازیکنان گفت که به زبان خود اهمیت دهند.
دستورالعمل های خود را به زبان روزمره ارائه دهید.
زبان حرفه وکالت
داشتن دایره لغات گسترده/محدود
این کلمه به بخشی از واژگان تبلیغاتی تبدیل شده است.
سعی میکنم به زبان ساده توضیح بدم
این شکل استاندارد عبارت برای رضایت نامه بود.
medical terminology
اصطلاحات پزشکی
زبان
dialect
گویش
lingo
زبان انگلیسی
vernacular
زبان عامیانه
vocabulary
واژگان
grammar
دستور زبان
سخن، گفتار
bhasha
باشا
زبان مادری
زبان اول
زبان فرانسه
lingua franca
زبان زایمان
گفتار بومی
natal tongue
زبان مادر
بدنه کلمات
پتویس
پیجین
patois
کریول
pidgin
creole