poetry

base info - اطلاعات اولیه

poetry - شعر

noun - اسم

/ˈpəʊətri/

UK :

/ˈpəʊətri/

US :

family - خانواده
poem
شعر
poet
شاعر
poetic
شاعرانه
poetically
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [poetry] در گوگل
description - توضیح

  • شعرها به طور کلی یا هنر نوشتن آنها

  • a quality of beauty gracefulness, and deep feeling


    کیفیت زیبایی، برازندگی و احساس عمیق


  • شعر به طور کلی به عنوان یک شکل از ادبیات


  • یک کیفیت بسیار زیبا یا احساسی

  • poems, esp. as a form of literature


    اشعار، به ویژه به عنوان شکلی از ادبیات


  • یک کلاس شعر

  • His taste for poetry too reflects his tutor's skill.


    ذوق او برای شعر نیز نشان دهنده مهارت معلم اوست.

  • He read me some of his poetry.


    برخی از شعرهایش را برایم خواند.

  • As a piece of poetry it seems a fairly conventional summoning of royal emblems.


    به عنوان یک قطعه شعر، به نظر می رسد احضار نسبتاً متعارف نشان های سلطنتی.

  • The way she moves is pure poetry.


    نحوه حرکت او شعر ناب است.

  • And yet with what poetry did this petty man long for his niche and his pleasures.


    و اما این مرد خرده پا با چه شعری آرزوی طاقچه و لذت خود را داشت.

  • The commercial streets are filled with upscale shops, art galleries, outdoor cafes and bookstores where poetry readings are held.


    خیابان‌های تجاری مملو از فروشگاه‌های مجلل، گالری‌های هنری، کافه‌های روباز، و کتاب‌فروشی‌هایی است که در آنها شعرخوانی برگزار می‌شود.

  • Aristotle scorned history as being unselective, whereas poetry and myth were not.


    ارسطو تاریخ را به عنوان غیرانتخابی تحقیر می کرد، در حالی که شعر و اسطوره چنین نبود.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • poems


    اشعار

  • verse


    آیه

  • versification


    صیغه سازی

  • balladry


    تصنیف

  • rhyme


    قافیه

  • poesy


    شاعرانه

  • rhyming


    خنده دار

  • minstrelsy


    متن ترانه

  • lyrics


    قافیه ها

  • rhymes


    پارناسوس

  • Parnassus


    آیات

  • verses


    پنیلیون

  • penillion


    paean

  • paean


    ترکیب متریک

  • metrical composition


    ترکیب ریتمیک

  • rhythmical composition


    ترکیب آیه

  • verse composition


    ترانه


  • سگ سگ

  • doggerel


    شعرها

  • poesies


    مینسترل ها

  • minstrelsies


    آهنگ ها

  • rhymings


    پانلیون ها

  • songs


    پائانس ها

  • penillions


    سگ ها

  • paeans


  • doggerels


antonyms - متضاد
  • prose


    نثر


  • نوشتن


  • ترکیب بندی


  • متن


  • مقاله

  • exposition


    نمایشگاه

  • written work


    کار مکتوب

لغت پیشنهادی

complex

لغت پیشنهادی

fragment

لغت پیشنهادی

upheaval