composition
composition - ترکیب بندی
noun - اسم
UK :
US :
روشی که در آن چیزی از قسمت ها، چیزها یا اعضای مختلف تشکیل شده است
یک قطعه موسیقی، یک شعر یا یک قطعه نوشته
هنر یا فرآیند نوشتن قطعات موسیقی، شعر و غیره
نحوه چیدمان قسمت های مختلف تشکیل دهنده یک عکس یا عکس
یک نوشته کوتاه در مورد یک موضوع خاص که در مدرسه انجام می شود
فرآیند چیدمان کلمات، تصاویر و غیره در یک صفحه قبل از چاپ
an arrangement between a person or organization that owes money and the people or organizations the money is owed to concerning the way in which the debts should be repaid
توافقی بین شخص یا سازمانی که بدهکار است و افراد یا سازمان هایی که پول بدهکار است در مورد نحوه بازپرداخت بدهی ها
یک قطعه موسیقی که کسی نوشته است
فرآیند یا مهارت نوشتن موسیقی
نحوه چیدمان افراد یا اشیا در یک نقاشی یا عکس
یک نوشته کوتاه در مورد یک موضوع خاص که توسط یک دانش آموز انجام شده است
قطعات، مواد و غیره که چیزی از آنها ساخته شده است
something that a person has created or written, esp. a text a work of art or a piece of music or the act of creating or writing something
چیزی که شخص ایجاد کرده یا نوشته است، به ویژه. یک متن، یک اثر هنری، یا یک قطعه موسیقی، یا عمل ایجاد یا نوشتن چیزی
مخلوطی از چیزها یا افرادی که با هم ترکیب می شوند و چیزی را می سازند
نحوه چیدمان اجزای چیزی
ماده ای ساخته شده از بیش از یک ماده
an agreement in which someone who owes money pays less than is owed, in order to settle the debt more quickly
قراردادی که در آن کسی که پول بدهکار است کمتر از آنچه بدهی است پرداخت می کند تا بدهی را سریعتر تسویه کند.
معلمی به کلاس محول کرده بود که با چسباندن اشیاء شخصی در یک دفترچه، یک ترکیب بسازد.
ما مجبور شدیم یک ترکیب در مورد تعطیلات تابستانی خود بنویسیم.
خانم بلانچارد انگلیسی و آهنگسازی پیشرفته را تدریس می کند.
نقاشی های هر سری از نظر رنگ و ترکیب متفاوت است.
رنگ یک ستاره به ترکیب شیمیایی و جرم آن بستگی دارد.
Zwilich's flute concerto was nominated for Best Contemporary Classical Composition.
کنسرتو فلوت Zwilich نامزد بهترین آهنگسازی کلاسیک معاصر شد.
This difference in function can lead to glaze compositions which are nor found among ancient glasses at all.
این تفاوت در عملکرد می تواند منجر به ترکیبات لعاب شود که اصلاً در بین شیشه های باستانی یافت نمی شود.
More recent studies have shown that hepatic denervation causes significant changes in the biliary lipid composition.
مطالعات اخیر نشان داده اند که قطع عصب کبدی باعث تغییرات قابل توجهی در ترکیب لیپیدهای صفراوی می شود.
Blomstedt conducted a new composition by Charles Wuorinen.
بلومشتد آهنگ جدیدی از چارلز وئورینن را اجرا کرد.
آهنگ آیداهو استون زمانی که بنی گودمن آن را برای کلمبیا ضبط کرد به یک موفقیت ملی تبدیل شد.
درست است که ترکیب اجتماعی آنها تغییر زیادی نکرده است.
کارینا آهنگسازی و تئوری موسیقی را در مدرسه جولیارد خواند.
They are most definitely not required to know the composition of every household in their areas before billing.
مطمئناً لازم نیست قبل از صدور صورتحساب، ترکیب هر خانوار در منطقه خود را بدانند.
هر دو جناح در مورد ترکیب دولت موقت اختلاف نظر دارند.
ترکیب شیمیایی خاک
ترکیب هیئت مدیره
اندازه و ترکیب یک کلاس متوسط
ترکیبی در مورد اثرات جرم
در امتحان باید یک ترکیب بندی انجام دهید.
یکی از بهترین ساخته های بتهوون
قطعات به ترتیب ترکیب آنها اجرا می شود
برای مطالعه ترکیب
ساختار ساختمان / بدن انسان
ساختار اجتماعی جامعه
ساختارهای دستوری یک زبان
ساختار حقوق و دستمزد
این گزارش چارچوبی برای تحقیقات بیشتر فراهم می کند.
به عنوان یک عکاس، شکل و فرم برای او مهمتر از رنگ بود.
تغییرات اخیر در ترکیب نیروی کار
ships of steel construction
کشتی های ساخت و ساز فولادی
این روندی است که ساختار جامعه را تهدید می کند.
Has household composition changed in the last decade?
آیا ترکیب خانوار در دهه گذشته تغییر کرده است؟
Irradiation changes the chemical composition of a spice.
تابش ترکیب شیمیایی ادویه را تغییر می دهد.
ترکیب کلی سنا 57 دموکرات و 43 جمهوری خواه بود.
انتخابات برای تعیین ترکیب مجلس
تغییر ترکیب نیروی کار
ویژگی دولت و ترکیب داخلی آن
ترکیب قومی منطقه
این دو دارو از نظر ترکیب تقریباً یکسان هستند.
a composition by John Cage
آهنگی از جان کیج
a composition by the sculptor, Bernt Notke
ترکیبی از مجسمه ساز، برنت نوتکه
a composition for violin and piano
آهنگسازی برای ویولن و پیانو
یک آهنگ اصلی از یک آهنگساز جوان محبوب
این کنسرتو یکی از ساختههای قبلی و بعدی اوست.
در مدرسه موسیقی پیانو و آهنگسازی خواندم.
ساختار
constitution
قانون اساسي
فرم
configuration
پیکربندی
organisationUK
سازمان انگلستان
organizationUS
سازمان ایالات متحده
آرایش
anatomy
آناتومی
ساخت و ساز
طرح
format
قالب
تشکیل
چارچوب
layout
چیدمان
architecture
معماری
تعادل
conformation
حکم
ordonnance
نسبت ها
proportions
هم ترازی
alignment
ترتیب
وضع
disposition
پارچه
الگو
صورت فلکی
constellation
محتوا
بلند شدن
getup
اجزاء
components
اجزای تشکیل دهنده
constituents
قطعات
parts
برپایی
set-up
disagreement
اختلاف نظر
discord
اختلاف
disproportion
عدم تناسب
imbalance
عدم تعادل
unevenness
ناهمواری
نزاع
quarrel
بحث و جدل
مناقشه
disputation
مناظره
دعوا کردن
squabble
سوء تفاهم
misunderstanding
مخالفت
dissension
برخورد
dissent
دشمنی
clash
مسابقه
feud
تف
اصطکاک
spat
درگیری
friction
تعارض
altercation
تیف
ردیف
wrangle
سر و صدا
tiff
استدلال
مشاجره
fuss
شعله ور شدن
arguing
تفاوت
contention
flare-up