speech
speech - سخن، گفتار
noun - اسم
UK :
US :
یک سخنرانی، به ویژه یک سخنرانی رسمی در مورد یک موضوع خاص، که برای گروهی از افراد ارائه می شود
توانایی صحبت کردن
زبان گفتاری به جای زبان نوشتاری
روش خاصی که کسی با آن صحبت می کند
مجموعه ای از خطوطی که یک بازیگر باید در نمایشنامه بگوید
سخنرانی که یک شخص بسیار مهم برای گروه زیادی از مردم انجام می دهد
an occasion when someone speaks to a group of people giving them information about a particular subject or about their experiences
موقعیتی که شخصی با گروهی از افراد صحبت می کند و به آنها اطلاعاتی درباره موضوعی خاص یا تجربیاتشان می دهد
یک سخنرانی، به ویژه در مورد یک موضوع دانشگاهی و برای دانشجویان در یک دانشگاه
a talk in which you describe or explain a new product or idea especially one you give for your company
سخنرانی ای که در آن محصول یا ایده جدیدی را توصیف یا توضیح می دهید، به خصوص ایده ای که برای شرکت خود ارائه می دهید
سخنرانی توسط یک کشیش یا یک رهبر مذهبی
یک اعلامیه شفاهی یا کتبی که کسی در ملاء عام، اغلب برای روزنامه نگاران می دهد
توانایی صحبت کردن، فعالیت صحبت کردن یا بخشی از زبان گفتاری
نحوه صحبت یک شخص
زبان مورد استفاده در هنگام صحبت کردن
مجموعه ای از کلمات گفته شده در نمایشنامه
یک سخنرانی رسمی معمولاً برای تعداد زیادی از مردم در یک مناسبت خاص
توانایی صحبت کردن، یا فعالیت صحبت کردن
گفتار شما نیز شیوه صحبت کردن شماست
گفتار همچنین می تواند به معنای زبان مورد استفاده در هنگام صحبت باشد
برای او این یک سخنرانی بود.
Because of its application to both speech and writing it has helped to obscure the difference between the two.
به دلیل کاربرد آن در گفتار و نوشتار، به پنهان کردن تفاوت بین این دو کمک کرده است.
سمت چپ مغز گفتار را کنترل می کند.
بائر در سخنرانی خود تغییرات عمده ای را در سیستم رفاه پیشنهاد کرد.
او زود رفت تا سخنرانی خود را برای روز بعد بنویسد.
گفتار او آهسته و مشخص بود.
صحبتش نامفهوم بود و در صاف ایستادن مشکل داشت.
And there had to be freedom of speech and publication for without these the freedom of association is of no use.
و باید آزادی بیان و انتشار وجود داشت، زیرا بدون این آزادی تشکل هیچ فایده ای ندارد.
His deafness was a severe handicap in an assembly where quickness of hearing and readiness of speech were essential.
ناشنوایی او در مجلسی که سرعت شنوایی و آمادگی گفتار ضروری بود، یک نقص شدید بود.
The most significant aspect of my hon. Friend's speech was the reference to his predecessor, George Buckley.
مهم ترین جنبه از جناب من. سخنرانی فرند اشاره ای به سلف او، جورج باکلی بود.
سخنرانی این سناتور در مورد یارانه مزارع، مخاطبان زیادی را جذب نکرد.
ابتدا فرماندار در سخنان کوتاهی ضمن خیرمقدم به حضور بزرگواران.
چند نفر در مراسم عروسی سخنرانی کردند.
او یک سخنرانی هیجان انگیز برای جمعیت ایراد کرد.
برای ایراد سخنرانی در مورد حقوق بشر
او با یک سخنرانی تکان دهنده در مورد مدارا و احترام به همه الهام بخشید.
این بازیگر در سخنرانی خود از خانواده خود تشکر کرد.
این عبارت عمدتاً در گفتار استفاده می شود نه در نوشتار.
دفاع از آزادی بیان (= حق بیان آشکار آنچه فکر می کنید)
speech sounds
صداهای گفتاری
انگار قدرت تکلم را از دست داده بودم.
یک نقص گفتاری
کودک به گفتار درمانگر ارجاع داده شد.
صحبت های او نامفهوم بود - او به وضوح مست بود.
گفتار واضح با صداهای همخوان واضح بسیار مهم است.
او طولانی ترین سخنرانی را در نمایشنامه دارد.
سخنرانی در مورد ارتش روم
یک دوره/مجموعه سخنرانی
a televised presidential address
سخنرانی تلویزیونی ریاست جمهوری
او در سفرش به چین سخنرانی جالبی داشت.
برای موعظه کردن
George Washington's inaugural speech
سخنرانی افتتاحیه جورج واشنگتن
او در مورد اتحاد کارگران جهان سخنرانی کرد.
او در سخنرانی ماه گذشته خود به این موضوع اشاره کرد که نامزد انتخابات خواهد شد.
او سخنرانی اصلی (= سخنرانی عمومی اصلی) را در کنفرانس ایراد کرد.
He wrote her party conference speech.
او سخنرانی کنفرانس حزب خود را نوشت.
سخنرانی 20 دقیقه ای او چندین بار با هو کردن قطع شد.
اظهارات او قبل از سخنرانی او در روز پنجشنبه برای رهبران تجاری بیان شد.
وی سخنان خود را با تشکر از حضار به پایان رساند.
او یک سخنرانی پرشور در سراسر کشور ایراد کرد.
سخنرانی نویسنده را شنیدیم.
این خیلی غیرمنتظره است - من سخنرانی آماده نکرده ام.
سخنران مهمان بیمار است، بنابراین من باید سخنرانی افتتاحیه را انجام دهم.
نشانی
صحبت
harangue
نطق آتشین
oration
سخنرانی
declamation
اعلامیه
گفتمان
lecture
disquisition
disquisition
موعظه
homily
سوراخ شدن
peroration
خطبه
sermon
با ارزش
valedictory
رهایی، رستگاری
deliverance
انتقاد تند
diatribe
ارائه
بازگو کردن
recitation
نطق غرا
tirade
تخصیص
allocution
تفسیر
commentary
پایان نامه
dissertation
افیوژن
effusion
مداحی
eulogy
نصیحت
exhortation
مونولوگ ایالات متحده
monologUS
مونولوگ انگلستان
monologueUK
سخنوری
oratory
ریزش
outpouring
بیهوده گویی
rant
تک گویی
soliloquy
سخنرانی کلیدی
keynote
اصطلاح
parlance
speechlessness
بی زبانی
سکوت
dumbness
گنگ بودن
muteness
لال بودن
ساکت
taciturnity
کم حرفی
reticence
عدم ارتباط
uncommunicativeness
بی صدا بودن
voicelessness
بی کلامی
wordlessness
بی بیانی
inarticulateness
عدم پاسخگویی
unresponsiveness
ساکت کردن
quietness
سکون
hush
هوای مرده
quiescence
لکونیسم
quietude
ذخیره
hush-hush
هنوز
بی صدا
laconism
رازداری
reserve
اختیار
خاموشی
soundlessness
لب تنگی
noiselessness
توطئه سکوت
secrecy
حجاب رازداری
discretion
blackout
tight-lippedness
secretiveness
veil of secrecy