discourse

base info - اطلاعات اولیه

discourse - گفتمان

noun - اسم

/ˈdɪskɔːrs/

UK :

/ˈdɪskɔːs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [discourse] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a discourse on issues of gender and sexuality


    گفتمانی در مورد مسائل جنسیت و جنسیت

  • He was hoping for some lively political discourse at the meeting.


    او امیدوار بود در این جلسه گفتمان سیاسی پرنشاطی برگزار شود.

  • spoken/written discourse


    گفتار گفتاری / نوشتاری


  • تحلیل گفتمان

  • Ellipsis is a characteristic feature of spoken discourse.


    بیضی ویژگی بارز گفتمان گفتاری است.

  • They may have difficulty in retrieving words and organizing a complex discourse.


    آنها ممکن است در بازیابی کلمات و سازماندهی یک گفتمان پیچیده مشکل داشته باشند.


  • در رسانه های اجتماعی، به نظر می رسد صداهای خشمگین و پرخاشگرانه بر گفتمان مسلط هستند.

  • These ideas have been part of the public discourse for years.


    این ایده ها برای سال ها بخشی از گفتمان عمومی بوده است.

  • He accused the media of dumbing down the political discourse.


    او رسانه ها را متهم به گنگ کردن گفتمان سیاسی کرد.

  • I am worried these events could poison discourse between our nations for years to come.


    من نگران هستم که این رویدادها می تواند گفتمان بین ملت های ما را برای سال های آینده مسموم کند.


  • ما باید در مورد کارمان و نحوه تامین مالی آن با مردم گفتمان داشته باشیم.


  • او در مورد ماهیت زندگی پس از مرگ سخنرانی کرد.

  • The essay was a discourse on the country's future energy needs.


    این مقاله گفتمانی در مورد نیازهای انرژی آینده کشور بود.

  • He then began a long discourse explaining why I was wrong.


    او سپس یک گفتمان طولانی را آغاز کرد و توضیح داد که چرا من اشتباه می کردم.

  • We see him discoursing on family life while neglecting his own children.


    ما می بینیم که او درباره زندگی خانوادگی صحبت می کند در حالی که فرزندان خود را نادیده می گیرد.

  • Scientists must be prepared to discourse with non-scientists.


    دانشمندان باید آماده گفتگو با غیر دانشمندان باشند.


  • گفتمان سیاسی


  • نمایشنامه یک گفتمان شگفت انگیز در مورد عشق است.

synonyms - مترادف

  • مقاله


  • نشانی

  • dissertation


    پایان نامه

  • lecture


    سخنرانی


  • سخن، گفتار

  • treatise


    رساله

  • disquisition


    disquisition

  • sermon


    خطبه

  • homily


    موعظه

  • monograph


    تک نگاری

  • oration


    کاغذ


  • مطالعه


  • صحبت


  • نقد

  • critique


    تراکت

  • tract


    سوراخ شدن

  • peroration


    whaikorero

  • whaikorero


    فرو ریختن


  • اصطلاح

  • descant


    گابفست


  • جمع شدن

  • gabfest


    خاطرات

  • huddle


    مونولوگ انگلستان

  • memoir


    مونولوگ ایالات متحده

  • monologueUK


    لفاظی

  • monologUS


    صحبت كردن

  • rhetoric


    بیان

  • speaking


  • thesis


  • tractate


  • utterance


antonyms - متضاد

  • ساکت


  • سکوت


  • استاندارد

  • harmony


    هارمونی


  • توافق


  • صلح


  • گفتگو

  • dialogUS


    دیالوگ ایالات متحده

  • dialogueUK


    دیالوگ انگلستان


  • سهولت


  • دوستی

  • calm


    آرام

  • denial


    انکار

  • disconnection


    قطع ارتباط

  • disagreement


    اختلاف نظر

  • keeping


    نگه داشتن


  • نگه دارید

لغت پیشنهادی

substrate

لغت پیشنهادی

gleaned

لغت پیشنهادی

earth