dominate
dominate - تسلط داشتن
verb - فعل
UK :
US :
کنترل کسی یا چیزی یا اهمیت بیشتری نسبت به افراد یا چیزهای دیگر
بزرگتر و قابل توجه تر از هر چیز دیگری در یک مکان
کنترل یک مکان یا شخص
بزرگترین، مهم ترین یا قابل توجه ترین بخش چیزی بودن
کنترل بر یک مکان یا یک شخص، یا مهم ترین فرد یا چیز بودن
مهم تر، قدرتمندتر یا موفق تر از سایر افراد، شرکت ها و غیره باشند.
بزرگترین یا قابل توجه ترین بخش چیزی بودن
قلعه بالای تپه همچنان بر بندر بارسلون تسلط دارد.
میز بلوط بزرگی که در آن کارش را پخش می کند، بر دفتر او تسلط دارد.
Movie directing is a profession dominated by men.
کارگردانی سینما حرفه ای است که مردان بر آن مسلط هستند.
مدیریت گسترده پایگاه داده ممکن است حوزه ای باشد که می تواند تحت سلطه فناوری نوری باشد.
این تقریباً شرم آور است که تیم او در آکسفوردشایر در این فصل بر فرمول یک مسلط شده است.
معلوم بود که شوهرش کاملا بر او تسلط دارد.
مردی بسیار با اعتماد به نفس با شیوه ای مسلط
تپههای وحشی و وسیع پرسیلی که بر منطقه مسلط هستند، ارزش کاوش را دارند.
یک جفت چکمه قرمز و طلایی بر نمایشگر غالب بود.
تعداد انگشت شماری از شرکت های چند ملیتی بر اقتصاد مسلط هستند.
The co-ops have longstanding political ties to the Liberal Democratic Party which dominates the government.
این تعاونی ها روابط سیاسی دیرینه ای با حزب لیبرال دموکرات، که بر دولت تسلط دارد، دارند.
در ژوئن 1983 اختراع شد، اما تا سال 1986 بر بازار وام مسکن تسلط یافت.
یک چرخ و فلک غول پیکر بر خط افق مسلط است.
مردان هنوز هم تمایل دارند بر دنیای قانون تسلط داشته باشند - به ندرت هیچ قاضی عالی زن هستند.
شما نباید اجازه دهید که شغل شما بر زندگی شما مسلط شود.
او همیشه در جلسات چیزهای زیادی می گوید، اما تسلط ندارد.
او تمایل داشت بر گفتگو مسلط شود.
در کودکی تحت سلطه پدرش بود.
حرفه هایی که زمانی تحت سلطه مردان بودند
این دو منطقه همچنان بر بازار آب پرتقال تسلط دارند.
در دهه 1960 سبک های آمریکایی بر دنیای هنر مسلط شدند.
سانحه قطار بر اخبار مسلط بود.
انتخابات همچنان در صدر اخبار قرار دارد.
کتاب های رژیم غذایی بر لیست پرفروش ترین کتاب ها غالب هستند.
او بر هر صحنه ای که در آن حضور دارد تسلط دارد.
کلیسای جامع بر شهر مسلط است.
آرسنال در نیمه اول بازی برتری داشت.
یونایتد در نیمه اول بازی کاملاً مسلط بود.
بازار بیمه کاملاً تحت سلطه سازمان های بازنشستگی خصوصی است.
این تلاشی برای کنترل غول های چند ملیتی است که بر صنایع شیمیایی تسلط دارند.
His work increasingly dominates his life.
کار او به طور فزاینده ای بر زندگی او تسلط دارد.
او اجازه نمی دهد دیگران صحبت کنند و بر هر جلسه مسلط است.
آنها به عنوان یک گروه کار می کنند - هیچ فردی مجاز به تسلط نیست.
کلیسای جامع تا کیلومترها بر چشم انداز تسلط دارد.
این اختلاف احتمالاً بر اخبار غالب خواهد شد.
این داستانی بود که تیترهای این هفته را به خود اختصاص داد.
قوچ ها بر بازی فوتبال مسلط شدند و دومین باخت را به عقاب ها دادند.
این صنعتی است که در آن تعداد کمی از تولیدکنندگان جهانی و برندهایشان تسلط دارند.
آنها بر بازار روترهای اینترنت پرسرعت تسلط دارند.
احتمالاً اختلاف بر جلسه غالب خواهد شد.
او یک چهره زن قدرتمند در صنعت بسیار مردانه است.
تسلط روزافزون رسانه های الکترونیکی در زندگی ما
کنترل
قانون
مستقیم
govern
حکومت کنند
subjugate
مطیع کردن
فرمان
domineer
سلطه گر
نفوذ
استاد
tyranniseUK
tyranniseUK
tyrannizeUS
ایالات متحده را ظلم می کند
رئیس
hegemonize
هژمونی کردن
overpower
چیره شدن
bully
گردن کلفت
intimidate
ترساندن
رهبری
oppress
ظلم کردن
conquer
تسخیر
dictate
دیکته کردن
eclipse
کسوف
overshadow
تحت الشعاع قرار دادن
subdue
رام کردن
موضوع
subordinate
تابع
sway
تاب خوردن
vanquish
مغلوب شدن
سر
monopoliseUK
انحصار انگلستان
monopolizeUS
انحصار ایالات متحده
outshine
براق کردن
