archive

base info - اطلاعات اولیه

archive - بایگانی

noun - اسم

/ˈɑːrkaɪv/

UK :

/ˈɑːkaɪv/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [archive] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • the National Sound Archive


    آرشیو صدای ملی

  • archive film


    فیلم آرشیو

  • The BBC's archives are bulging with material.


    آرشیو بی بی سی پر از مطالب است.

  • Optical media is perfect for storing archives of critical corporate data such as financial records.


    رسانه های نوری برای ذخیره آرشیو داده های حیاتی شرکت، مانند سوابق مالی، عالی هستند.

  • The data is now held in the company archives.


    داده ها اکنون در آرشیو شرکت نگهداری می شوند.

  • We are collecting documents to build up an archive.


    ما در حال جمع آوری اسناد برای ایجاد یک آرشیو هستیم.

  • archive footage of the victory celebrations


    تصاویر آرشیو جشن پیروزی

  • He searched through the archives for previous owners of the house.


    او در آرشیو به دنبال صاحبان قبلی خانه گشت.

  • It is one of the most important film archives in the world.


    یکی از مهم ترین آرشیوهای فیلم در جهان است.

  • Newsreels make up an archive of great historical value.


    فیلم‌های خبری آرشیو با ارزش تاریخی زیادی را تشکیل می‌دهند.

  • They are trying to create an archive of spoken language.


    آنها در تلاشند تا یک آرشیو از زبان گفتاری ایجاد کنند.

  • archive film/footage/material


    فیلم/فیلم/مواد آرشیو

  • These old photographs should go in the family archives.


    این عکس های قدیمی باید در آرشیو خانواده بروند.

  • I've been studying village records in the local archive.


    من سوابق روستا را در آرشیو محلی مطالعه کرده ام.

  • This software helps firms archive and retrieve emails.


    این نرم افزار به شرکت ها کمک می کند تا ایمیل ها را بایگانی و بازیابی کنند.

  • The author’s manuscripts are in the college archives.


    دست نوشته های نویسنده در آرشیو کالج است.

  • I’m doing some archival research on my family’s history.


    من در حال انجام برخی تحقیقات آرشیوی در مورد تاریخچه خانواده ام هستم.

  • an archive of financial statements


    آرشیو صورتهای مالی

  • Use your e-mail application's archive feature to transfer messages that are older than six months to an archive file.


    از ویژگی بایگانی برنامه ایمیل خود برای انتقال پیام های قدیمی تر از شش ماه به یک فایل بایگانی استفاده کنید.

  • An online archive exists with all of those reviews.


    یک بایگانی آنلاین با همه این بررسی ها وجود دارد.

  • The file was archived about a year ago after a worker wrongly labeled it as inactive.


    این پرونده حدود یک سال پیش پس از اینکه یک کارگر به اشتباه آن را غیرفعال نامید، بایگانی شد.

  • In all 31,000 archived e-mails thought to have been deleted were later uncovered.


    در مجموع، 31000 ایمیل آرشیو شده که گمان می رفت حذف شده اند، بعداً کشف شدند.

  • The fragility of the discs means they aren't reliable enough for long-term archiving.


    شکنندگی دیسک ها به این معنی است که برای بایگانی طولانی مدت به اندازه کافی قابل اعتماد نیستند.

synonyms - مترادف

  • فروشگاه

  • cache


    حافظه پنهان


  • نگاه داشتن

  • reserve


    ذخیره

  • stow


    انبار کردن


  • محل


  • صرفه جویی

  • pigeonhole


    کبوتر چاله


  • کنار گذاشتن


  • کنار گذاردن


  • دراز کشیدن


  • قفل کردن

  • keep in reserve


    ذخیره نگه دارید


  • را به یک طرف بگذارید


  • در انبار قرار دهید


  • در انبار قرار داده


  • در انبار قرار داده شود


  • سپرده

  • deposit


    فایل


  • فایل دور


  • احتکار

  • hoard


    ذخیره کردن

  • stockpile


    شوهر

  • stash


    قرار دادن


  • موجودی

  • put


    انباشته شدن


  • گیاه

  • cumulate


    انباشتن


  • جمع کردن

  • accumulate


  • amass


antonyms - متضاد
  • delete


    حذف


  • برداشتن

  • cancel


    لغو

  • erase


    پاک کردن

  • dele


    الید

  • elide


    برش

  • cut


    از بین بردن


  • حذف کردن

  • expunge


    اسکراب

  • scrub


    کشتن


  • باطله

  • omit


    خراش

  • scrap


    محو کردن

  • scratch


    مالیات غیر مستقیم

  • efface


    از بین رفتن

  • excise


    باطل

  • obliterate


    مالیدن


  • رها کردن

  • annul


    تکه تکه کردن

  • rub


    خفه کردن


  • ویرایش کنید

  • exclude


    کوتاه کردن

  • snip


    اسکواش

  • squelch


    لغو انتشار

  • edit


    ریشه کن کردن

  • trim


    ویرایش کردن

  • squash


    امتیاز بگیر

  • unpublish


  • eradicate


  • edit out



لغت پیشنهادی

fixate

لغت پیشنهادی

menu

لغت پیشنهادی

contrast