corporate
corporate - شرکت های بزرگ، دارای شخصیت حقوقی
adjective - صفت
UK :
US :
belonging to or relating to a corporation
متعلق به یک شرکت یا مربوط به آن
به اشتراک گذاشته شده توسط یا شامل همه اعضای یک گروه
برای توصیف گروهی از سازمان ها که یک گروه واحد را تشکیل می دهند استفاده می شود
مربوط به یک شرکت، معمولاً یک شرکت بزرگ، یا به طور کلی تجارت
یک شرکت، به جای نوع دیگری از سازمان
اوراق قرضه در شرکت ها، به جای سایر انواع سازمان ها
مربوط به یک شرکت بزرگ
از یا به اشتراک گذاشته شده توسط کل گروه و نه فقط یک عضو
مربوط به یک تجارت، به ویژه یک تجارت بزرگ
used to refer to large companies that have a lot of influence in the economy of the US Britain, Germany, etc.
به شرکت های بزرگی گفته می شود که در اقتصاد ایالات متحده، بریتانیا، آلمان و غیره نفوذ زیادی دارند.
یک شرکت، به خصوص یک شرکت بزرگ
bonds in companies
اوراق قرضه در شرکت ها
A growing number had already been worrying about the social and corporate consequences of such massive restructurings.
تعداد فزاینده ای از قبل نگران پیامدهای اجتماعی و شرکتی چنین تجدید ساختارهای عظیمی بودند.
اولویت بندی جرایم شرکتی باید در زمینه تنظیم شود.
انواع بیمه ها هم برای مشتریان شخصی و هم برای مشتریان شرکتی انجام می شود.
یک مزرعه بزرگ شرکتی
این شرکت در حال انتقال دفتر مرکزی خود از سنت لوئیس به آتلانتا است.
The emerging trends for corporate headquarters staff are clear.
روندهای در حال ظهور برای کارکنان دفتر مرکزی شرکت ها واضح است.
کمپین های تبلیغاتی هم برای تقویت فروش و هم برای بهبود تصویر شرکت استفاده می شود.
Fisher, 37, will be responsible for corporate planning.
فیشر 37 ساله مسئول برنامه ریزی شرکت خواهد بود.
هیچ کس در راس کشتی شرکتی نیست، زیرا هیچ سکانی وجود ندارد.
This book deals mainly with the purchase of business assets from a corporate vendor by a corporate purchaser.
این کتاب عمدتاً به خرید دارایی های تجاری از یک فروشنده شرکتی توسط یک خریدار شرکتی می پردازد.
corporate finance/profits/tax
امور مالی شرکت / سود / مالیات
corporate executives/clients/sponsors
مدیران شرکت ها / مشتریان / حامیان مالی
هویت شرکتی (= تصویر یک شرکت که همه اعضای آن به اشتراک می گذارند)
corporate hospitality (= when companies entertain customers to help develop good business relationships)
مهمان نوازی شرکتی (= زمانی که شرکت ها مشتریان را سرگرم می کنند تا به توسعه روابط تجاری خوب کمک کنند)
ابتکارات برای بهبود استانداردهای حاکمیت شرکتی
حال و هوای غالب در اتاق های هیئت مدیره شرکت های آمریکایی
Their corporate headquarters are in Boston.
دفتر مرکزی شرکت آنها در بوستون است.
بی بی سی یک سازمان شرکتی است.
این قانون هم در مورد افراد و هم در مورد نهادهای شرکتی اعمال می شود.
یک عبادت شرکتی در نمازخانه کالج
امور مالی شرکت
یک ادغام شرکتی
corporate executives
مدیران شرکت ها
همه بزرگسالان مسئولیت تربیت فرزندان قبیله را بر عهده می گیرند.
corporate bosses
روسای شرکت ها
Analysts are expecting share prices to fall in the first quarter of next year because of poor corporate earnings.
تحلیلگران انتظار دارند قیمت سهام در سه ماهه اول سال آینده به دلیل درآمد ضعیف شرکت ها کاهش یابد.
Corporate America is starting to look at the millions of cars it owns for traveling salesmen as an area where it can save money.
شرکت های آمریکایی شروع به نگاه کردن به میلیون ها اتومبیلی که برای فروشندگان دوره گرد در اختیار دارد به عنوان منطقه ای که می تواند در هزینه ها صرفه جویی کند، می کند.
major corporates
شرکت های بزرگ
Their current split is 48% in stocks; 42% in bonds, mostly good-yielding corporates; and the rest in cash.
تقسیم فعلی آنها 48٪ در سهام است. 42٪ در اوراق قرضه، عمدتا شرکت های با بازده خوب. و بقیه به صورت نقدی
شرکت
کسب و کار
تجاری
شرکت، پروژه
organisationalUK
سازمانی انگلستان
organizationalUS
سازمانی ایالات متحده
incorporated
گنجانده شده است
صنعتی
خانه
شرکت های خصوصی
business-related
مربوط به کار
occupational
شغلی
حرفه ای
noncommercial
غیر تجاری
nonsalable
غیرقابل فروش
uncommercial
خیریه
unmarketable
unsalable
unsellable
charitable