corporation

base info - اطلاعات اولیه

corporation - شرکت

noun - اسم

/ˌkɔːrpəˈreɪʃn/

UK :

/ˌkɔːpəˈreɪʃn/

US :

family - خانواده
corporate
شرکت های بزرگ، دارای شخصیت حقوقی
google image
نتیجه جستجوی لغت [corporation] در گوگل
description - توضیح

  • یک شرکت بزرگ یا گروهی از شرکت ها که با هم به عنوان یک سازمان واحد عمل می کنند

  • an organization or group of organizations that work together for a particular purpose and are officially recognized as one


    سازمان یا گروهی از سازمان ها که برای هدفی خاص با هم کار می کنند و رسماً به عنوان یکی شناخته می شوند

  • a group of people elected to govern a town or city


    گروهی از مردم که برای اداره یک شهر یا شهر انتخاب می شوند


  • در بریتانیا، یک شرکت بزرگ یا یک سازمان عمومی


  • یک شرکت بزرگ یا گروهی از شرکت ها که با هم به عنوان یک سازمان واحد کنترل می شوند

  • a large company or group of companies that is controlled together as a single organization


    سازمان در یک شهر یا شهر خاص که مسئولیت خدماتی مانند تمیز کردن جاده ها را بر عهده دارد


  • یک سازمان، به ویژه کسب و کاری که از نظر قانونی دارای وجود مجزا از افرادی است که آن را اداره می کنند


  • یک شرکت بزرگ یا گروهی از شرکت ها که به عنوان یک سازمان واحد کنترل می شوند

  • a large company or a group of companies that are controlled as a single organization


    در بریتانیا، یک سازمان عمومی


  • آی بی ام یکی از بزرگترین شرکت های جهان است.

  • IBM is one of the biggest corporations in the world.


    شرکت های توسعه شهر جدید نیز ممکن است بتوانند به روش هایی که در ii توضیح داده شده است کمک کنند. و iii. در بالا.

  • New town development corporations may also be able to assist in the ways described in ii. and iii. above.


    اوراق تجاری توسط شرکت های بزرگ فروخته می شود.

  • Commercial paper is sold by large corporations.


    او به تازگی به عنوان مدیر ارشد مالی یک شرکت بزرگ منصوب شده است.

  • She's just been appointed chief financial officer of a major corporation.


    در جوامع سرمایه‌داری مدرن، شرکت‌های انحصاری بخش طبقاتی غالب را تشکیل می‌دهند.

  • Within modern capitalist societies the monopoly corporations constitute the dominant class fraction.


    یک شرکت چند ملیتی

  • a multinational corporation


    متمایزترین نهاد اقتصادهای سرمایه داری، شرکت خصوصی است.

  • The most distinctive institution of capitalist economies is the privately owned corporation.


    و آنچه برای یک مشارکت موثر بود در یک شرکت سهامی عام فاجعه آمیز بود.

  • And what worked for a partnership proved disastrous in a publicly owned corporation.


    تعداد فزاینده ای از فارغ التحصیلان حسابداری در شرکت های خصوصی مشغول به کار هستند.

  • Increasing numbers of accounting graduates are working in private corporations.


    شرکت های آمریکایی در ماه می نزدیک به 6.2 میلیارد دلار سهام جدید فروختند که بالاترین حجم ماهانه در تاریخ است.

  • U.S. corporations sold nearly $6.2 billion in new stock in May -- the highest monthly volume in history.


    در درون شرکت، جورج چیزی شبیه به یک افسانه بود.

  • Within the corporation George was something of a legend.


example - مثال
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • unemployment


    بیکاری

لغت پیشنهادی

deals

لغت پیشنهادی

zeal

لغت پیشنهادی

relaxes