corporation
corporation - شرکت
noun - اسم
UK :
US :
یک شرکت بزرگ یا گروهی از شرکت ها که با هم به عنوان یک سازمان واحد عمل می کنند
an organization or group of organizations that work together for a particular purpose and are officially recognized as one
سازمان یا گروهی از سازمان ها که برای هدفی خاص با هم کار می کنند و رسماً به عنوان یکی شناخته می شوند
گروهی از مردم که برای اداره یک شهر یا شهر انتخاب می شوند
در بریتانیا، یک شرکت بزرگ یا یک سازمان عمومی
یک شرکت بزرگ یا گروهی از شرکت ها که با هم به عنوان یک سازمان واحد کنترل می شوند
سازمان در یک شهر یا شهر خاص که مسئولیت خدماتی مانند تمیز کردن جاده ها را بر عهده دارد
the organization in a particular town or city that is responsible for services such as cleaning roads
یک سازمان، به ویژه کسب و کاری که از نظر قانونی دارای وجود مجزا از افرادی است که آن را اداره می کنند
یک شرکت بزرگ یا گروهی از شرکت ها که به عنوان یک سازمان واحد کنترل می شوند
در بریتانیا، یک سازمان عمومی
in the UK, a public organization
آی بی ام یکی از بزرگترین شرکت های جهان است.
شرکت های توسعه شهر جدید نیز ممکن است بتوانند به روش هایی که در ii توضیح داده شده است کمک کنند. و iii. در بالا.
New town development corporations may also be able to assist in the ways described in ii. and iii. above.
اوراق تجاری توسط شرکت های بزرگ فروخته می شود.
Commercial paper is sold by large corporations.
او به تازگی به عنوان مدیر ارشد مالی یک شرکت بزرگ منصوب شده است.
در جوامع سرمایهداری مدرن، شرکتهای انحصاری بخش طبقاتی غالب را تشکیل میدهند.
Within modern capitalist societies the monopoly corporations constitute the dominant class fraction.
یک شرکت چند ملیتی
a multinational corporation
متمایزترین نهاد اقتصادهای سرمایه داری، شرکت خصوصی است.
The most distinctive institution of capitalist economies is the privately owned corporation.
و آنچه برای یک مشارکت موثر بود در یک شرکت سهامی عام فاجعه آمیز بود.
تعداد فزاینده ای از فارغ التحصیلان حسابداری در شرکت های خصوصی مشغول به کار هستند.
Increasing numbers of accounting graduates are working in private corporations.
شرکت های آمریکایی در ماه می نزدیک به 6.2 میلیارد دلار سهام جدید فروختند که بالاترین حجم ماهانه در تاریخ است.
U.S. corporations sold nearly $6.2 billion in new stock in May -- the highest monthly volume in history.
در درون شرکت، جورج چیزی شبیه به یک افسانه بود.
multinational corporations
شرکتهای چندملیتی
the Chrysler corporation
شرکت کرایسلر
urban development corporations
شرکت های توسعه شهری
لرد شهردار و شرکت شهر لندن
a multinational corporation
یک شرکت چند ملیتی
the British Broadcasting Corporation
شرکت پخش بریتانیا
او نمی خواست برای یک شرکت بزرگ کار کند که همه چیز آنقدر غیرشخصی بود.
a municipal corporation
یک شرکت شهرداری
او به عضویت هیئت مدیره این شرکت انتخاب شد.
corporate finance/law
امور مالی شرکت / قانون
Whether you work for a large corporation or small company following these easy guidelines can help you to succeed.
چه برای یک شرکت بزرگ یا شرکت کوچک کار می کنید، پیروی از این دستورالعمل های آسان می تواند به موفقیت شما کمک کند.
این یک شرکت جهانی با بیش از 416000 کارمند در 190 کشور جهان است.
The city formed a nonprofit local government corporation.
این شهر یک شرکت دولتی غیرانتفاعی محلی تشکیل داد.
British Airways was a public corporation at that time.
بریتیش ایرویز در آن زمان یک شرکت دولتی بود.
شرکت
organisationUK
سازمان انگلستان
organizationUS
سازمان ایالات متحده
کسب و کار
اتحادیه
consortium
کنسرسیوم
گروه
محکم
موسسه، نهاد
استقرار
syndicate
سندیکا
conglomerate
گروه تولیدی
outfit
لباس
شرکت، پروژه
شراکت
نگرانی
جامعه
ترکیب کردن
عمل
federation
فدراسیون
guild
صنفی
خانه
آژانس
bureau
دفتر
زنجیر
اعتماد
حلقه
چند ملیتی
multinational
دسته
خدمه
unemployment
بیکاری