mayor

base info - اطلاعات اولیه

mayor - شهردار

noun - اسم

/ˈmeɪər/

UK :

/meə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [mayor] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • the Mayor of New York


    شهردار نیویورک

  • Mayor Lori Lightfoot


    شهردار لوری لایت فوت

  • This is the second time she has run for mayor of St. Louis.


    این دومین بار است که او برای شهرداری سنت لوئیس نامزد می شود.

  • He became the first directly elected mayor of London in 2000.


    او در سال 2000 اولین شهردار لندن شد که مستقیماً انتخاب شد.

  • The allegations were made in an article by former New York mayor Ed Koch.


    این اتهامات در مقاله ای توسط اد کخ، شهردار سابق نیویورک مطرح شده است.

  • The mayor announced a reorganization of the police department.


    شهردار از سازماندهی مجدد اداره پلیس خبر داد.

  • mayoral elections


    انتخابات شهردار

synonyms - مترادف
  • boroughmaster


    مدیر بخش

  • burgomaster


    بورگوست

  • Lord Provost


    لرد پروست

  • mayoress


    شهردار

  • praetor


    پریتور

  • provost


    تحریک کننده

  • seneschal


    سنشال

  • steward


    مباشر


  • خانم شهردار

antonyms - متضاد
  • lord mayor


    شهردار

لغت پیشنهادی

apply

لغت پیشنهادی

bleating

لغت پیشنهادی

alphabetization