existence
existence - وجود داشتن
noun - اسم
UK :
US :
وضعیت موجود
نوع زندگی که یک شخص دارد، به خصوص زمانی که بد یا ناراضی است
واقعیت وجود چیزی یا کسی
یک روش خاص زندگی
حالت واقعی بودن، یا شناخته شدن یا شناخته شدن
حالت حضور یا شرط بودن
یک روش زندگی، به ویژه یک مشکل
حاکمان برای یک زندگی فعال متولد می شوند، نه برای یک وجود بیکار یا متفکر.
It is probable that a maypole tradition had already been in existence for many years, if not centuries.
این احتمال وجود دارد که یک سنت میپل از قبل وجود داشته باشد، اگر نگوییم قرن ها.
این سریعترین و موثرترین راه برای ساختن عضلات موجود است.
امروزه کمتر از 100 نسخه از این کتاب هنوز موجود است.
It also exposes the fallacy of thinking that every possible world might come into existence sooner or later.
همچنین مغالطه این تفکر را آشکار می کند که هر جهان ممکنی ممکن است دیر یا زود به وجود بیاید.
النا در شهر بزرگ با وجود تنهایی روبرو شد.
کارگران زندگی بدی داشتند و مانند رعیت با آنها رفتار می شد.
اینطور نیست که خانواده من عمدا وجود فرد را مخفی نگه داشته باشند.
او برای اولین بار به وجود خدا شک کرد.
One consequence of reflection is the existence of standing waves on the line.
یکی از پیامدهای بازتاب وجود امواج ایستاده روی خط است.
Culture is derived as a historical force prior to the existence of any individual subject but is only realizable through agency.
فرهنگ به عنوان یک نیروی تاریخی قبل از وجود هر موضوع فردی مشتق شده است، اما تنها از طریق عاملیت قابل تحقق است.
The existence of such systems is less important than the fact that they are technically feasible and get reported as such.
وجود چنین سیستم هایی اهمیت کمتری نسبت به این واقعیت دارد که آنها از نظر فنی امکان پذیر هستند و به این صورت گزارش می شوند.
تا امروز از وجودش بی خبر بودم.
به وجود خدا ایمان داشتن
راز وجود انسان
ادامه حیات این صنعت به سرمایه گذاری پول عمومی بستگی دارد.
دهقانان برای وجود خود (= برای ادامه زندگی) به برداشت خوب وابسته هستند.
صرف وجود این موجودات عجیب او را مجذوب خود کرده بود.
برخی گروه ها در این صنعت به دنبال انکار وجود مشکل گرمایش جهانی هستند.
مدرسه وجود خود را مدیون سخاوت یک مرد است.
خرید اینترنتی تهدیدی برای وجود مغازه های خیابانی است.
این شرکت از سال 1924 وجود داشته است.
این قدیمی ترین نسخه خطی عبری موجود است.
پاکستان در سال 1947 به عنوان یک کشور مستقل به وجود آمد.
این کتاب وجود گرافیتی را به عنوان یک شکل هنری تأیید می کند.
چندین گونه در خطر شکار از بین رفته اند.
این ترس وجود داشت که باشگاه ممکن است به دلیل کمبود حمایت از بین برود.
خانواده در یک آپارتمان تنگ زندگی فلاکت باری را تحمل کردند.
آنها به دنبال یک موجودیت متزلزل هستند (= پول کافی برای زندگی ندارند).
او به صورت دست به دهان زندگی می کند (= فقط برای نیازهای اولیه مانند غذا پول کافی دارد).
داروین مبارزه برای هستی را عامل اصلی تکامل می دانست.
در اعماق وجودش از وجودش ناراحت شدم.
وجود واقعی ال سید شکی نیست.
او ادعا کرد که می تواند وجود قبلی را به خاطر بیاورد.
چگونه وجود گونههای نزدیک به هم در مکانهای جدا از هم را توضیح میدهید؟
دانشمندان توانستند وجود این ذره را تایید کنند.
وجود خدا را زیر سوال برد.
وجود این شرکت به رشد مستمر بستگی دارد.
والدین دختر همچنان وجود او را نادیده می گرفتند.
این ایده برای قرن ها وجود داشته است.
تحقیقاتی وجود دارد که به شدت از وجود خاطرات سرکوب شده حمایت می کند.
در سراسر وجود خود، این یک مفهوم عمیقا مورد مناقشه بوده است.
اشتیاق او برای وجودی معنادارتر
actuality
واقعی بودن
بقا
زندگی
subsistence
امرار معاش
واقعیت
animation
انیمیشن
continuance
استمرار
continuation
ادامه
corporality
جسمانی
corporeality
جسمانی بودن
essence
ذات
حضور
beinghood
بودن
نفس
موجود
حقیقت
زندگي كردن
personhood
شخصیت
esse
esse
فردیت
individuality
سفر
ماندگاری
permanence
استقامت
perseverance
ماهیت
quiddity
چیز بودن
thingness
ادامه بقا
مادی بودن
materiality
realness
verity
nonexistence
عدم وجود
inexistence
موجود
nonbeing
نیستی
غیبت
non-existence
خیال پردازی
imaginariness
غیر واقعی بودن
unreality
هیچی
nothingness
پوچ بودن
unexistence
فیزیک بدن
nihility
بطلان
physique
بی جان
nullity
خلاصه
inanimate
abstract