tradition
tradition - سنت
noun - اسم
UK :
US :
a belief custom or way of doing something that has existed for a long time or these beliefs, customs etc in general
یک باور، رسم، یا روش انجام کاری که برای مدت طولانی وجود داشته است، یا به طور کلی این باورها، آداب و رسوم و غیره
a belief principle or way of acting that people in a particular society or group have continued to follow for a long time or all of these beliefs, etc. in a particular society or group
یک باور، اصل یا شیوه عملی که افراد جامعه یا گروهی خاص برای مدت طولانی از آن پیروی کرده اند یا همه این باورها و غیره در یک جامعه یا گروه خاص
a way of behaving or a belief that has been established for a long time or the practice of following behavior and beliefs that have been so established
روشی از رفتار یا باوری که برای مدت طولانی تثبیت شده است، یا عمل به پیروی از رفتار و باورهایی که تا این حد تثبیت شده است.
این منطقه دارای سنت شراب سازی است که به دوران رومیان باز می گردد.
هنگامی که ادعا شد، لکه ها توسط سنت - و ترس محافظت می شوند.
طبق سنت، این پدر و مادر عروس هستند که هزینه عروسی را پرداخت می کنند.
آنها از سنت های مسیحی بسیار متفاوت می آیند.
ما همیشه صبح کریسمس برای پیاده روی طولانی می رویم - این یک سنت خانوادگی است.
یک سنت خانوادگی
The great cantors developed their own special variations on the liturgy, largely on the basis of folk tradition.
خوانندگان بزرگ، عمدتاً بر اساس سنت عامیانه، تغییرات خاص خود را در مراسم عبادت ایجاد کردند.
جایی برای سنت بود اما اینجا نبود.
احترام زیادی برای سنت در میان اعضای قدیمی جامعه وجود دارد.
They impose liturgical traditions, organisational structures, communication methods and leadership models which are alien to their environment.
آنها سنت های مذهبی، ساختارهای سازمانی، روش های ارتباطی و مدل های رهبری را تحمیل می کنند که با محیط آنها بیگانه است.
سنت های زیادی در ارتباط با این مدرسه وجود دارد.
بسیاری از سنت های قدیمی در حال نابودی هستند.
هر روستایی سنت های خاص خود را دارد.
از کدام سنت بزرگ دینی یا فلسفی ندای شفقت به سراغ شما می آید؟
There was a long-standing tradition of professionalism, which centred around jockeys and pugilists for the most part.
یک سنت دیرینه حرفه ای وجود داشت که بیشتر حول و حوش جوکی ها و قاتل ها متمرکز بود.
البته این بدان معنا نیست که سنت جایگاهی ندارد.
These little creatures are mostly white in the tradition of the popular white child-like Snowbabies.
این موجودات کوچک اکثراً سفید رنگ هستند، طبق سنت بچههای برفی محبوب سفید پوست.
اینجا هنوز رسم است که پسر بزرگ همه پول و زمین خانواده را به ارث می برد.
religious/cultural/ancient traditions
سنت های مذهبی/فرهنگی/قدیمی
این منطقه غرق در سنت است.
این شرکت دارای یک سنت طولانی در طراحی خوب است.
این شرکت به سنت نوآوری خود ادامه داده است.
The British are said to love tradition (= to want to do things in the way they have always been done).
گفته می شود که انگلیسی ها عاشق سنت هستند (= می خواهند کارها را به روشی که همیشه انجام می دادند انجام دهند).
سنت شکنی کردند (= کارها را به گونه ای دیگر انجام دادند) و بی سر و صدا ازدواج کردند.
طبق سنت، کودکان در 1 آوریل حقه بازی می کنند.
طبق سنت، درختی در این نقطه رشد کرده است.
در خانواده ما یک سنت وجود دارد که در شب سال نو جشن می گیریم.
او یک سیاستمدار به سنت (= شبیه به) کندی است.
a native culture expressed almost wholly through an oral tradition (= that is only spoken and not written down)
یک فرهنگ بومی که تقریباً به طور کامل از طریق یک سنت شفاهی بیان می شود (= که فقط گفته می شود و مکتوب نمی شود)
انگیزه او یک سنت خانوادگی خیریه و کارهای خوب است.
سنت های عامیانه غنی کشورش
آثار او جایگاهی مرکزی در سنت ادبی آفریقایی آمریکایی برای او به ارمغان آورده است.
طبق سنت، کشتی ها اغلب در انگلیسی به عنوان او شناخته می شوند.
او با پیروی از سنت هیچکاک، همیشه در فیلم هایی که کارگردانی می کند ظاهر می شود.
او سنت خانواده را زیر پا گذاشت و به معدن نرفت.
بر خلاف سنت، عروس لباس قرمز پوشید.
او روشن کرد که به سنت مقید نیست.
طبق سنت قدیمی، یک بطری شامپاین در کشتی شکسته شد.
یخ بستن کیک برای من یک سنت سالانه شد.
سنت و تاریخ غنی فرهنگی ژاپن
این بنا بر اساس بهترین سنت های معماری کلیسا ساخته شده است.
این دختر سنت های قبیله پدرسالار خود را به چالش کشیده بود.
مردم محلی هر سال گرد هم می آیند تا این سنت دیرینه را زنده نگه دارند.
قدمت این سنت به قرن شانزدهم باز می گردد.
آنها سنت غنی موسیقی و رقص را به ارث برده اند.
این منطقه دارای سنت موسیقی عالی است.
an oral tradition handed down from generation to generation
یک سنت شفاهی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود
مردم از همه سنت های مذهبی
بریتنی حسی زنده و بسیار متمایز از سنت دارد.
سفارشی
ritual
مراسم
قرارداد
موسسه، نهاد
عادت داشتن
تمرین
praxis
پراکسیس
usage
استفاده
باور
رعایت
observance
روال
قانون
مسیر
عادت نمی کند
wont
فرهنگ
دکترین
doctrine
اصل
حق تولد
birthright
گمرک
customs
اخلاق
ethic
افسانه
آداب و رسوم
fable
خرد
mores
عمل تثبیت شده
تیکانگا
established practice
مناسک
tikanga
فرم
rite
تشریفاتی
رسمی
ceremonial
formality
deviation
انحراف
deflection
عزیمت، خروج
departure
بی توجهی
diversion
تفاوت
deviance
واگرایی
heedlessness
عدم انطباق
تغییر مکان
divergence
سرگردان
digression
نابرابری
nonconformity
رانش
بی نظمی
straying
واریانس
disparity
منحرف
drift
خم شدن
irregularity
متغیر بودن
variance
تغییر دادن
veering
divergency
variableness
divagation
deviancy