convention
convention - قرارداد
noun - اسم
UK :
US :
a large formal meeting for people who belong to the same profession or organization or who have the same interests
یک جلسه رسمی بزرگ برای افرادی که به یک حرفه یا سازمان تعلق دارند یا دارای علایق مشابهی هستند
a formal agreement especially between countries, about particular rules or behaviour
یک توافق رسمی، به ویژه بین کشورها، در مورد قوانین یا رفتار خاص
رفتار و نگرش هایی که اکثر افراد یک جامعه آن را عادی و درست می دانند
روش یا سبکی که اغلب در ادبیات، هنر، تئاتر و غیره برای دستیابی به یک اثر خاص استفاده می شود
یک توافق رسمی، به ویژه بین کشورها، در مورد قوانین مربوط به فعالیت هایی مانند جنگ یا تجارت
یک جلسه بزرگ از افرادی که به یک حرفه یا سازمان تعلق دارند یا در همان صنعت کار می کنند
a large meeting of people who belong to the same profession or organization or work in the same industry
یک جلسه رسمی بزرگ از افرادی که کار خاصی را انجام می دهند یا علاقه مشابهی دارند، یا یک جلسه بزرگ برای یک حزب سیاسی
a large formal meeting of people who do a particular job or have a similar interest or a large meeting for a political party
یک رویداد بزرگ که در آن طرفداران یک برنامه تلویزیونی خاص، فیلم، بازی رایانه ای و غیره (= افرادی که بسیار مشتاق هستند) می توانند با یکدیگر و برخی از افراد دخیل در ساخت برنامه، فیلم و غیره ملاقات کنند.
a large event where fans of (= people who are very enthusiastic about) a particular TV programme, film computer game etc. can meet each other and some of the people involved in making the programme, film etc.
یک روش معمول یا پذیرفته شده رفتار، به ویژه در موقعیت های اجتماعی، که اغلب از یک تفکر قدیمی یا یک عرف در یک جامعه خاص پیروی می کند.
a usual or accepted way of behaving, especially in social situations, often following an old way of thinking or a custom in one particular society
روشی رایج برای نشان دادن چیزی در هنر یا نوشتن
یک توافق رسمی بین رهبران کشورها، سیاستمداران، و دولت ها در مورد موضوعی که همه آنها را شامل می شود
a formal agreement between country leaders, politicians, and states on a matter that involves them all
روشی برای انجام کاری یا ظاهر شدن که معمول و صحیح شمرده می شود
قواعد پذیرفته شده و تمرین املا، نوشتن و نقطه گذاری قراردادی هستند.
یک جلسه بزرگ از گروهی از افرادی که در یک نوع کار درگیر هستند یا علایق مشابهی دارند
a large meeting of a group of people who are involved in the same type of work or who have similar interests
کنوانسیون سیاسی جلسه یک حزب سیاسی است، به ویژه. انتخاب فردی برای نمایندگی آن در انتخابات برای یک مقام دولتی
A political convention is a meeting of a political party esp. to choose someone to represent it in an election for a public office
توافقنامه رسمی بین کشورها
یک جلسه بزرگ و رسمی از افرادی که در یک صنعت کار می کنند یا به یک سازمان یا حرفه تعلق دارند
a large formal meeting of people who work in the same industry or belong to the same organization or profession
یک توافق رسمی بین دولت ها که قوانین مربوط به یک فعالیت خاص را وضع می کند
روش پذیرفته شده یا سنتی انجام کاری، یا نمونه ای از انجام کاری به روش سنتی
the accepted or traditional method of doing something or an example of doing something in the traditional way
لوفگرن به کنوانسیون فعالان کلیسا گفت که میخواهد این پول برای تسهیلات کودکان محلی خرج شود.
Lofgren told a convention of church activists that she wanted the money to be spend on local childrens' facilities.
همایشی برای طرفداران Star Trek
a convention for Star Trek fans
کنوانسیون سالانه بانک جهانی
اولمن از همان ابتدا متوجه می شود که نمایش او بر اساس قرارداد اجرا نمی شود.
برای چهار سال بعد، آنها با زندگی به عنوان زن و شوهر در حالی که نبودند، از قراردادها سرپیچی کردند.
سخنرانی سناتور در کنوانسیون دموکرات ها با استقبال خوبی مواجه شد.
The Senator's speech at the Democratic Convention was well received.
کنوانسیون اروپایی حقوق بشر
the European convention on human rights
او با نادیده گرفتن همه قراردادهای جامعه محترم، همسایگان خود را شوکه کرد.
نئورئالیسم ایتالیایی از قراردادهای فیلمی گذشته جدا می شود.
حزب اصلاحات در ماه اوت یک گردهمایی ملی برگزار خواهد کرد.
این یک موضوع قراردادی است که مردان تجاری معمولا کت و شلوار می پوشند.
کنوانسیون های اجتماعی سفت و سخت بریتانیای ویکتوریایی
او زن جوانی است که از زیر پا گذاشتن قراردادها لذت می برد.
طبق قرارداد معاون رهبر همیشه یک زن بود.
کنوانسیون می خواهد که در چنین شرایطی یکی از اعضای باشگاه استعفا دهد.
برای برگزاری کنوانسیون
the Democratic Party Convention (= to elect a candidate for president)
کنوانسیون حزب دموکرات (= انتخاب نامزدی برای ریاست جمهوری)
the Geneva convention
کنوانسیون ژنو
کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق کودک
کنوانسیون تراژدی یونان
By convention planets are named after Roman gods.
طبق قرارداد، سیارات به نام خدایان رومی نامگذاری شده اند.
بر اساس کنوانسیون، ملکه موافقت سلطنتی را به تمام اقدامات تصویب شده توسط پارلمان می دهد.
کنوانسیون حکم میکند که عمل فیزیکی خطرناک، بخشی از قهرمانان است، نه قهرمانان.
او از آزادی روح برخوردار بود تا از طریق کنوانسیون کوتاه بیاید.
آثار او از هر گونه امتیازی برای قراردادهای مودبانه «خوش سلیقه» امتناع می ورزد.
In a surprising break with convention she wore a red wedding dress.
او در یک شکست غافلگیرکننده از کنوانسیون، یک لباس عروس قرمز پوشید.
زندگی با لیز توسط قوانین یا قراردادها پنهان نبود.
No young politician can afford to flout convention in this way.
هیچ سیاستمدار جوانی نمی تواند به این شکل از کنوانسیون سرپیچی کند.
او می دانست که یک قرارداد مهم اجتماعی را زیر پا گذاشته است.
آنها از قرارداد یونانی پیروی کردند که هدایای پول را به لباس عروس می چسبانند.
در اینجا ما تصمیم گرفتیم که قرارداد را بشکنیم.
دست دادن یک قرارداد اجتماعی است.
آنها بی احترامی تازه ای به کنوانسیون نشان دادند.
دالاس یکی از برترین شهرهای کنگره در ایالات متحده است.
او در کنوانسیون سالانه جمهوری خواهان سخنرانی کرد.
She was at the Democratic convention.
او در کنوانسیون دموکرات ها حضور داشت.
journalists reporting from the convention floor
خبرنگارانی که از محل کنفرانس گزارش می دهند
کنگره سالانه این حزب در تاریخ 6 آوریل برگزار می شود.
اکثر کشورها به این کنوانسیون پایبند بوده اند.
بیش از 60 کشور هنوز کنوانسیون آب و هوا را تصویب نکرده اند.
The convention established procedures for the transport of toxic waste.
این کنوانسیون رویه هایی را برای حمل و نقل زباله های سمی تعیین کرد.
طبق کنوانسیون حقوق بشر این کار ممنوع است.
ملاقات
کنفرانس
assembly
مونتاژ
congress
کنگره
gathering
جمع آوری
convocation
تشکیل جلسه
شورا
powwow
واو
conclave
انجمن
forum
تجمع
rally
اجلاس - همایش
سمپوزیوم
symposium
گروه
caucus
مجموعه
جمع شدن
assemblage
confab
huddle
سینود
confab
گفتگو
synod
هوی
colloquium
رانگا
hui
رژیم غذایی
runanga
تجدید دیدار
clambake
reunion
فصل
clambake
باهم
هیئت نمایندگی
con
نشان می دهد
delegation
با هم بودن
شورای نمایندگان
get-together
disagreement
اختلاف نظر
discord
اختلاف
strangeness
عجیب بودن
misunderstanding
سوء تفاهم
antagonism
تضاد
refusal
امتناع