star
star - ستاره
noun - اسم
UK :
US :
یک توپ بزرگ از گاز سوزان در فضا که در شب به عنوان نقطه نورانی در آسمان دیده می شود
یک بازیگر، نوازنده یا بازیکن مشهور و موفق
شخصی که نقش اصلی یا یکی از آنها را در یک فیلم، نمایشنامه، نمایش و غیره دارد
شخصی که بهترین عملکرد را در یک فیلم، نمایش، نمایش و غیره ارائه می دهد
بهترین یا موفق ترین فرد در گروهی از بازیکنان، کارگران، دانشجویان و غیره
شکلی با چهار نقطه یا بیشتر که نمایانگر طرز نگاه یک ستاره در آسمان است
علامتی به شکل ستاره که برای جلب توجه به چیزی نوشته شده استفاده می شود
a piece of cloth or metal in the shape of a star worn to show someone’s rank or position – used especially on military uniforms
یک تکه پارچه یا فلز به شکل ستاره که برای نشان دادن رتبه یا مقام شخصی پوشیده می شود - مخصوصاً در لباس های نظامی استفاده می شود
علامتی که در سیستمی برای قضاوت در مورد کیفیت هتل ها و رستوران ها استفاده می شود
یکی از اجرام بزرگی که به دور خورشید می چرخد، برای مثال زمین، زحل، عطارد یا مریخ
ستاره ای که به ما نور و گرما می دهد و سیارات به دور آن حرکت می کنند. همچنین میلیون ها خورشید دیگر در جهان وجود دارد
the star that gives us light and heat around which the planets move. There are also many millions of other suns in the universe
جسم گردی که هر 28 روز یکبار به دور زمین حرکت می کند یا جسمی مشابه که به دور سیاره دیگری می چرخد
the round object that moves around the Earth every 28 days, or a similar object that goes around another planet
توده سنگی که به دور خورشید حرکت می کند. بیشتر سیارک ها بین مشتری و مریخ یافت می شوند
نوعی ستاره که در فضا دور است و تابش و امواج رادیویی تولید می کند
جسمی مانند ستاره که در فضا بسیار دور است و به شدت می درخشد
یک ستاره بسیار بزرگ در حال انفجار
گروهی از ستارگان که الگوی خاصی را تشکیل می دهند و نامی دارند
یکی از گروه های بزرگ ستارگانی که کیهان را تشکیل می دهند
تمام فضا، از جمله تمام ستاره ها و سیارات
یک بازیگر، نوازنده یا ورزشکار مشهور و موفق
کسی که اغلب در روزنامه ها، تلویزیون و غیره ظاهر می شود و برای عموم شناخته شده است. افراد مشهور اغلب به دلیل مشهور بودن معروف هستند، نه به این دلیل که استعداد بالایی دارند
someone who often appears in newspapers, on television etc and is well-known to the public. Celebrities are often famous for being famous not because they have any great talent
یک فرد مشهور که نام او را بسیاری از مردم می شناسند - به ویژه در عبارات زیر استفاده می شود
یک بازیکن سرگرم کننده یا ورزشی که مشهور است و اغلب در روزنامه ها، تلویزیون و غیره ظاهر می شود - به ویژه در عبارات زیر استفاده می شود
an entertainer or sports player who is famous and often appears in the newspapers, on television etc – used especially in the following phrases
یک مجری بسیار مشهور، به ویژه یک موسیقیدان یا بازیگر سینما
کسی که به دلیل مهارت فوق العاده در انجام کاری مشهور و تحسین برانگیز است - به ویژه در مورد افرادی که در پایان یک حرفه طولانی هستند یا فوت کرده اند استفاده می شود.
someone who is famous and admired for being extremely good at doing something – used especially about people who are at the end of a long career or who have died
کسی که یکی از بهترین بازیکنان یا مجریان تاریخ بوده است
اگر کسی در یک فیلم، برنامه تلویزیونی و غیره بازی می کند، یکی از شخصیت های اصلی آن است
اگر در یک فیلم، برنامه تلویزیونی یا نمایشنامه، فردی نقش آفرینی کند، آن شخص یکی از شخصیت های اصلی آن است
گذاشتن ستاره (= علامت ستاره ای شکل) در کنار چیزی که نوشته شده است
در ماتریس رشد/اشتراک، شرکت یا محصولی با سهم بسیار زیادی از بازار که به سرعت در حال رشد است.
in the GROWTH/SHARE MATRIX, a company or product with quite a large share of a market that is growing quickly
یک ماه بزرگ وجود داشت و صدها ستاره بالای سرشان می درخشیدند.
سیریوس درخشان ترین ستاره آسمان است.
زیر ستاره ها کمپ زدیم.
اسبی با ستاره ای سفید بر پیشانی اش
ستاره کلانتری
من یک ستاره به نام دختران کلاس گذاشته ام.
لیز برای تمام تلاش هایش شایسته یک ستاره طلایی است.
یک ژنرال چهار ستاره
three-/four-/five-star hotels
هتل های سه/چهار/پنج ستاره
What star rating does this restaurant have?
این رستوران چه رده بندی ستاره ای دارد؟
pop/rock/Hollywood/TV stars
ستارگان پاپ / راک / هالیوود / تلویزیون
یک ستاره فوتبال/تنیس/ورزش
او خوب بازی می کند اما کیفیت ستاره ای ندارد.
به چهره او عادت کنید زیرا او یک ستاره در حال ظهور است.
او یک ستاره کودک سابق است.
او خیلی خوب است - من مطمئن هستم که او یک ستاره بزرگ خواهد بود.
بهترین مدل ها درمان ستاره ای دریافت می کنند.
ستاره این برنامه یک خواننده جوان ایتالیایی بود.
این برنامه هر هفته تعداد زیادی ستاره مهمان دارد.
او ستاره بسیاری از سریال های تلویزیونی محبوب بود.
یک دانش آموز ستاره دار
پائولا ستاره کلاس است.
او بازیگر ستاره در مسابقات قهرمانی بود.
جایزه ستاره یک تعطیلات آخر هفته برای دو نفر در پاریس است.
میمون جاذبه ستاره (= بهترین یا محبوب ترین عمل) در نمایش بود.
در دوران دبیرستان او یک ستاره رشته بود.
Thanks! You're a star!
با تشکر! شما یک ستاره هستید!
ستاره هایت را در روزنامه می خوانی؟
فقط از ستاره های خوش شانس خود که در آن زمان در خانه نبودید تشکر کنید.
آنها زیر سایه بان ستاره ها دراز کشیدند.
یک خوشه متراکم از ستاره ها در هسته کهکشان
آفتاب
orb
گوی
celestial body
جسم آسمانی
heavenly body
بدن آسمانی
سیاره
جهان
globe
کره زمین
sphere
کره
زمین
luminary
نورانی
سنگ مرمر آبی بزرگ
ماه
ماهواره
کائنات
نقشه
Sol III
Terra
زمینی
Sol III
کره آسمانی
terrene
سیارک
celestial sphere
سیاره ای
asteroid
بدنه نورانی
planetoid
ستاره سرگردان
luminous body
wandering star
هيچ كس
ناشناخته
noncelebrity
غیر سلبریتی
commoner
معمولی
bourgeois
بورژوازی
bourgeoisie
پلبی
plebeian
سیب زمینی کوچک
شخص بی اهمیت
unimportant person
عدم وجود
nonentity
سبک وزن
lightweight
هیچ چی
صفر
zero
میگو
shrimp
twerp
twerp
cipherUS
cipherUS
خواستار
wannabe
شلاق زن
whippersnapper
زیلچ
zilch
cypherUK
cypherUK
پسر کوچولو
پیپ جیغ
pip-squeak
متوسط بودن
mediocrity
بوده است
has-been
غیر شخص
non-person
بی اهمیتی
insignificancy
پست
menial
لم دادن
wimp
سرپیچ کردن
squirt
همچنین دوید
also-ran
سخت کوشید
tryhard