rating

base info - اطلاعات اولیه

rating - رتبه بندی

noun - اسم

/ˈreɪtɪŋ/

UK :

/ˈreɪtɪŋ/

US :

family - خانواده
rate
نرخ
overrated
مبالغه
underrated
دست کم گرفته شده
overrate
بیش از حد
google image
نتیجه جستجوی لغت [rating] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Education has been given a high-priority rating by the new administration.


    آموزش و پرورش از سوی دولت جدید دارای اولویت بالایی است.

  • ‘The Big Bang Theory’ was the network show with the highest rating.


    «The Big Bang Theory» نمایش شبکه ای بود که بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داد.

  • The show has gone up in the ratings.


    این نمایش در رتبه بندی بالا رفته است.

  • The BBC is currently ahead in the ratings war.


    بی بی سی در حال حاضر در جنگ رتبه بندی پیشتاز است.

  • Bringing her on the show was a cynical attempt to boost the ratings.


    آوردن او به برنامه تلاشی بدبینانه برای افزایش رتبه‌بندی بود.

  • His new sitcom was a ratings success.


    کمدی جدید او در رتبه بندی موفق بود.

  • It has been ousted from top spot in the TV ratings.


    از رتبه اول در رتبه بندی تلویزیون کنار گذاشته شده است.

  • The network's prime-time ratings are up 150 per cent.


    رتبه‌بندی پرایم تایم این شبکه 150 درصد افزایش یافته است.

  • The programme's ratings have dipped sharply.


    رتبه بندی این برنامه به شدت کاهش یافته است.

  • The ratings went shooting up overnight.


    رتبه ها یک شبه بالا رفتند.

  • The show continues to garner high ratings.


    این نمایش همچنان به کسب رتبه های بالا ادامه می دهد.

  • The film was given a 15 rating by British censors.


    سانسورگران بریتانیایی به این فیلم امتیاز 15 داده اند.

  • The movie carries an R rating.


    این فیلم دارای رتبه R است.

  • He has the highest opinion poll rating of any president this century.


    او بالاترین رتبه نظرسنجی را در بین رئیس جمهورهای این قرن دارد.

  • She is currently enjoying a favourable rating with more than 50 per cent of the electorate.


    او در حال حاضر با بیش از 50 درصد رای دهندگان از رتبه مطلوبی برخوردار است.


  • اکثر کشورها سعی می کنند رتبه اعتباری بین المللی خود را حفظ کنند تا وام های لازم را تضمین کنند.

  • Standard & Poor's lowered its credit rating for the company from A to BBB.


    استاندارد اند پورز رتبه اعتباری خود را برای این شرکت از A به BBB کاهش داد.

  • The hospital has retained its top three-star rating.


    این بیمارستان رتبه برتر سه ستاره خود را حفظ کرده است.

  • The hotel achieved a four-star rating.


    این هتل به رتبه چهار ستاره دست یافت.

  • The judges gave her the maximum rating on style.


    داوران حداکثر امتیاز را از نظر سبک به او دادند.


  • رتبه بندی عملکرد کلی، مدل جدید را به خوبی از رقبای اصلی خود جلوتر قرار می دهد.

  • The president's ratings have suddenly rocketed.


    رتبه های رئیس جمهور به طور ناگهانی افزایش یافته است.

  • The resort got a low rating for children's facilities.


    این استراحتگاه امتیاز پایینی برای امکانات کودکان دریافت کرد.

  • The university scored a top rating among students.


    این دانشگاه در بین دانشجویان رتبه برتر را کسب کرد.

  • a drop of 50 points in her personal rating


    کاهش 50 امتیازی در رتبه بندی شخصی او

  • His popularity rating dropped after the affair was revealed.


    رتبه محبوبیت او پس از فاش شدن این رابطه کاهش یافت.

  • It was a very good rating for an amateur performance.


    امتیاز بسیار خوبی برای اجرای آماتور بود.

  • The government's approval/popularity rating sank to an all-time low.


    رتبه تایید/محبوبیت دولت به پایین ترین حد خود رسید.

  • Advertisers are interested in ratings.


    تبلیغ کنندگان به رتبه بندی علاقه دارند.

  • The show has fallen in the ratings this week.


    رتبه بندی این نمایش در این هفته کاهش یافته است.

  • The game was awarded a five-star rating by Gamer magazine.


    این بازی توسط مجله Gamer امتیاز پنج ستاره را دریافت کرد.

synonyms - مترادف

  • رتبه


  • ایستاده


  • کلاس


  • وضعیت


  • موقعیت


  • مقطع تحصیلی


  • مرحله

  • ranking


    رتبه بندی


  • سفارش

  • classification


    طبقه بندی


  • دسته بندی

  • tier


    ردیف


  • درجه

  • placing


    قرار دادن


  • نرخ

  • designation


    تعیین

  • grading


    درجه بندی

  • categorization


    علامت


  • استاندارد


  • طبقه

  • echelon


    ایستگاه


  • کالیبر آمریکا

  • caliberUS


    کالیبر UK

  • calibreUK


    محل


  • قامت

  • stature


    پایه

  • footing


    کیفیت


  • تقسیم


  • پله

  • rung


    شهرت، آبرو


antonyms - متضاد
  • commendation


    ستایش

  • praise


    نقل قول

  • citation


    تایید

  • endorsement


    تاییدیه

  • indorsement


    تعریف و تمجید

  • compliment


    تبریک می گویم

  • congratulations


    بخشش

  • forgiveness


    جایزه

  • reward


    تصویب


  • تشویق

  • encouragement


    چاپلوسی

  • flattery


    به پشت ضربه بزن

  • laudation


    تحریم

  • pat on the back


    تبرئه


  • exoneration


لغت پیشنهادی

purifying

لغت پیشنهادی

dentures

لغت پیشنهادی

cruel