cruel

base info - اطلاعات اولیه

cruel - ظالمانه

adjective - صفت

/ˈkruːəl/

UK :

/ˈkruːəl/

US :

family - خانواده
cruelty
ظلم
google image
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cruel] در گوگل
description - توضیح
  • making someone suffer or feel unhappy


    ایجاد رنج یا احساس ناراحتی برای کسی

  • deliberately hurting people or animals


    صدمه زدن عمدی به افراد یا حیوانات

  • deliberately hurting people or making them suffer


    آزار دادن عمدی به مردم یا رنج بردن آنها

  • not feeling any pity and not caring about other people or their problems


    عدم احساس ترحم و بی توجهی به دیگران یا مشکلات آنها

  • getting pleasure from making other people suffer


    لذت بردن از رنج بردن دیگران

  • extremely cruel, in a way that shocks people


    بسیار بی رحمانه، به گونه ای که مردم را شوکه می کند


  • بسیار خشن و بی رحمانه، به ویژه با حمله ناگهانی به کسی و آسیب رساندن به آنها

  • very cruel and violent in a way that shows no human feelings


    بسیار بی رحمانه و خشن، به گونه ای که هیچ احساس انسانی را نشان نمی دهد

  • inhumane conditions, treatment etc are not considered acceptable because they cause too much suffering


    شرایط غیر انسانی، رفتار و غیره قابل قبول تلقی نمی شوند زیرا باعث رنج بیش از حد می شوند

  • a cold-blooded murder attack etc is done without showing any feeling or pity for the person who is attacked. A cold-blooded killer kills people without showing any pity


    یک قتل خونسرد، حمله و غیره بدون نشان دادن هیچ احساس یا ترحمی برای شخصی که مورد حمله قرار می گیرد انجام می شود. یک قاتل خونسرد بدون هیچ ترحمی مردم را می کشد

  • extremely unkind and unpleasant and causing pain to people or animals intentionally


    به شدت نامهربان و ناخوشایند است و عمداً باعث درد افراد یا حیوانات می شود

  • causing suffering


    ایجاد رنج

  • extremely unkind and intentionally causing pain


    بسیار نامهربان و عمدا باعث درد می شود

  • People say showbusiness can be very cruel.


    مردم می گویند که تجارت نمایشی می تواند بسیار ظالمانه باشد.

  • Children can sometimes be very cruel.


    کودکان گاهی اوقات می توانند بسیار ظالم باشند.

  • The mortals seemed miserable and the children cruel and now there was nothing left of the spectacle.


    فانی ها بدبخت و بچه ها ظالم به نظر می رسیدند و حالا دیگر چیزی از این نمایش نمانده بود.

  • In the second place he invented fishnets, a cruel device whereby innocent fish leap weeping to your frying pans.


    در وهله دوم، او تور ماهی را اختراع کرد، وسیله‌ای بی‌رحمانه که در آن ماهی‌های بی‌گناه با گریه به ماهیتابه‌های شما می‌پرند.

  • The heavy mouth the yellow skin the cruel eyes - these told the real story.


    دهان سنگین، پوست زرد، چشمان بی رحم - اینها داستان واقعی را روایت می کنند.

  • I knew I was cruel in letting the walks go on as if nothing had changed.


    می‌دانستم که ظالمانه اجازه می‌دهم پیاده‌روی‌ها ادامه پیدا کند، انگار هیچ چیز تغییر نکرده است.

  • Lyle was always playing cruel jokes on his little sister.


    لایل همیشه با خواهر کوچکش شوخی های بی رحمانه بازی می کرد.

  • The electric chair is possibly the cruelest method of execution.


    صندلی برقی احتمالاً بی رحمانه ترین روش اعدام است.

  • It was cruel of you to frighten the poor boy like that.


    این ظلم بود که پسر بیچاره را اینطور ترساندی.

  • He didn't seem the sort of man to be cruel on purpose.


    به نظر نمی رسید که او از عمد ظالم باشد.

  • An unknowable, harsh and cruel society had destroyed his father for no apparent reason.


    جامعه ای ناشناخته، خشن و بی رحمانه پدرش را بدون هیچ دلیلی نابود کرده بود.

  • Her parents were very cruel to her when she was young.


    پدر و مادرش در جوانی با او بسیار ظلم کردند.

  • She married a man who was very cruel to her.


    او با مردی ازدواج کرد که به او بسیار ظالم بود.

  • I think it's cruel to keep dogs locked up inside all day.


    من فکر می‌کنم بی‌رحمی است که سگ‌ها را تمام روز در داخل حبس کنند.

  • a long cruel winter


    یک زمستان بی رحم طولانی

example - مثال
  • He was known to be a cruel dictator.


    او به عنوان یک دیکتاتور بی رحم شناخته می شد.

  • I can't stand people who are cruel to animals.


    من نمی توانم افرادی را که با حیوانات ظلم می کنند تحمل کنم.

  • Her eyes were cruel and hard.


    چشمانش بی رحم و سخت بود.


  • گاهی برای مهربانی باید ظالم بود (= کسی را به رنج و عذاب کشاند زیرا بعداً برای او خوب خواهد بود).

  • an extremely cruel regime


    یک رژیم فوق العاده ظالم

  • a cruel joke/hoax


    شوخی/فریب بی رحمانه

  • cruel punishment


    مجازات بی رحمانه

  • It was a cruel irony that he being gravely ill would survive his family.


    این طنز بی‌رحمانه‌ای بود که او به دلیل بیماری سخت، از خانواده‌اش جان سالم به در می‌برد.

  • It would be a cruel twist of fate if he escaped only to starve to death once outside.


    اگر او فقط یک بار بیرون از خانه از گرسنگی بمیرد، سرنوشت بی‌رحمانه‌ای خواهد بود.

  • Her father's death was a cruel blow.


    مرگ پدرش ضربه ظالمانه ای بود.

  • This important case confronts the issue of what constitutes cruel and unusual punishment.


    این مورد مهم با این موضوع مواجه است که مجازات ظالمانه و غیرعادی چیست.

  • Detainees are subjected to malnutrition, forced labor and to other cruel and unusual punishments.


    زندانیان در معرض سوءتغذیه، کار اجباری و سایر مجازات های ظالمانه و غیرعادی قرار می گیرند.

  • Don't tease him about his weight - it's cruel.


    او را در مورد وزنش اذیت نکنید - بی رحمانه است.

  • Children can be very cruel to each other.


    کودکان می توانند نسبت به یکدیگر بسیار ظالمانه رفتار کنند.

  • His death was a cruel blow.


    مرگ او ضربه ظالمانه ای بود.

  • Her classmates made some cruel remarks.


    همکلاسی هایش اظهارات بی رحمانه ای کردند.

  • Is the death penalty cruel and unusual punishment?


    آیا مجازات اعدام ظالمانه و غیرعادی است؟

  • I think it’s cruel to put a dog in a cage.


    به نظر من گذاشتن سگ در قفس ظالمانه است.

  • She treated him cruelly before the divorce.


    قبل از طلاق با او ظالمانه رفتار کرد.

synonyms - مترادف
  • brutal


    وحشیانه

  • savage


    وحشی

  • inhuman


    غیر انسانی

  • barbaric


    بی رحم

  • barbarous


    تشنه به خون

  • brutish


    قاتل

  • bloodthirsty


    قتل

  • murderous


    گلو بریده

  • homicidal


    شریر، بدجنس، حیوان صفت

  • cut-throat


    شدید

  • vicious


    شریر

  • ferocious


    بد

  • fierce


    شیطانی

  • wicked


    اهریمنی

  • evil


    شنیع

  • fiendish


    نفرت انگیز

  • devilish


    هیولا

  • diabolical


    بی رحمانه

  • heinous


    پست

  • abominable


    زشت و زننده

  • monstrous


    وحشتناک

  • atrocious


    زننده

  • vile


    کینه توز

  • hideous


    منظور داشتن

  • ghastly


    بی احساس

  • nasty


    مخرب

  • spiteful


    سادیستی


  • callous


  • malicious


  • sadistic


antonyms - متضاد
  • merciful


    رحیم - مهربان

  • compassionate


    دلسوز

  • benevolent


    خیراندیش


  • نوع

  • gentle


    ملایم

  • kindhearted


    مهربان

  • tolerant


    متحمل

  • altruistic


    نوع دوست

  • beneficent


    سودمند

  • considerate


    با ملاحظه

  • generous


    سخاوتمندانه

  • kindly


    محبت آمیز


  • نرم

  • thoughtful


    متفکر

  • big-hearted


    سخاوتمند

  • empathetic


    همدل

  • gracious


    بخشنده

  • humane


    انسانی


  • اخلاقی

  • softhearted


    خونریزی قلب

  • tenderhearted


    مراقبت

  • bleeding heart


    خیریه

  • caring


    جوانمردانه

  • charitable


    نجیب

  • chivalrous


    احساس

  • decent


    بردبار


  • دادن

  • forbearing


    خوب

  • giving


    بشردوستانه


  • humanitarian


لغت پیشنهادی

inner

لغت پیشنهادی

thin

لغت پیشنهادی

punitive