fate
fate - سرنوشت
noun - اسم
UK :
US :
the things that happen to someone or something especially unpleasant things that end their existence or end a particular period
چیزهایی که برای کسی یا چیزی اتفاق می افتد، به ویژه چیزهای ناخوشایندی که به وجود او پایان می دهد یا دوره خاصی را به پایان می رساند
قدرتی که اعتقاد بر این است که آنچه در زندگی مردم اتفاق می افتد را کنترل می کند
what happens to a particular person or thing especially something final or negative such as death or defeat
چه اتفاقی برای شخص یا چیز خاصی میافتد، مخصوصاً چیزی نهایی یا منفی، مانند مرگ یا شکست
a power that some people believe causes and controls all events, so that you cannot change or control the way things will happen
قدرتی که برخی افراد بر این باورند که باعث ایجاد و کنترل همه رویدادها می شود، به طوری که شما نمی توانید نحوه اتفاقات را تغییر دهید یا کنترل کنید
something that happens to a person or thing esp. something final or negative such as death or defeat
چیزی که برای شخص یا چیز اتفاق می افتد، به ویژه. چیزی نهایی یا منفی، مانند مرگ یا شکست
Fate is also a power that is considered to cause and control all events, so that people cannot change or control the way things will happen
سرنوشت نیز قدرتی است که عامل ایجاد و کنترل همه رویدادها در نظر گرفته می شود، به طوری که افراد نمی توانند نحوه وقوع اتفاقات را تغییر دهند یا کنترل کنند.
اما سرنوشت یکی از هیچکسی که در همه جا حاضر بود را به دامان او انداخته بود.
انگار عجله ای برای فهمیدن سرنوشتش نداشت.
من از سرنوشتم راضی هستم.
They saw themselves as victims of fate.
آنها خود را قربانی سرنوشت می دیدند.
او احساس می کرد که سرنوشت در مورد او بسیار ناعادلانه بوده است.
او خواستار برگزاری همه پرسی سراسری برای تصمیم گیری در مورد سرنوشت کشور شد.
کنگره برای بحث درباره سرنوشت سپر دفاع هسته ای آمریکا تشکیل جلسه خواهد داد.
مناظره عصر امروز احتمالاً سرنوشت امدادگران زندانی را رقم خواهد زد.
سرنوشت زندانیان توسط هیئتی متشکل از سه قاضی تعیین می شود.
راه حل های ارائه شده توسط مفسران راست جدید و سرنوشت آنها موضوع فصل های بعدی است.
نه، چنین چیزهایی را به دست سرنوشت می سپاریم.
این سرنوشت بود که ما را به هم نزدیک کرد.
از سرنوشت این سه مرد اطلاعی در دست نیست.
او بیرون نشسته بود و منتظر بود تا از سرنوشت خود مطلع شود.
دادگاه در مورد سرنوشت/سرنوشت ما تصمیم خواهد گرفت.
هر کدام از مدیران به سرنوشت مشابهی دچار شدند.
او درباره این کلاهبرداری هشدار داد تا دیگران بتوانند از سرنوشت مشابهی جلوگیری کنند.
ساکنان مناطق جنگ زده به سرنوشت خود رها شده اند.
از آن لحظه سرنوشت ما مهر و موم شد (= آینده ما تعیین شد).
آن روز سرنوشت با من مهربان بود.
در سرنوشت عجیبی، من و اندی در یک هواپیما بودیم.
در آخرین لحظه قهرمان او را از سرنوشتی بدتر از مرگ نجات می دهد.
او احساس کرد که سرنوشت وسوسه انگیز است که برای بار دوم صعود دشوار را امتحان کند.
سرنوشت وسوسه انگیزی است که بگوییم ما قطعا بازی را می بریم.
اگر به کشورش بازگردانده شود با سرنوشت شومی روبرو می شود.
او هیچ تمایلی به شریک شدن در سرنوشت رفقای اعدام شده خود نداشت.
او اعترافات خود را امضا کرده بود و سرنوشت خود را امضا کرده بود.
او فردا در دادگاه از سرنوشت خود مطلع خواهد شد.
برادرش سرنوشتی کاملاً متفاوت پیدا کرد.
سرنوشت او در دستان داوران است.
به جای اینکه فقط از سرنوشت خود ناله کنید، چرا کاری برای تغییر آن انجام نمی دهید؟
جکسون سزاوار سرنوشتی بهتر از این است.
سرنوشت ما به شما گره خورده است.
او قبل از بازی بزرگ مچ پایش شکست، سپس یک ماه بعد به همان سرنوشت دچار شد.
She faces an uncertain fate.
او با سرنوشت نامعلومی روبرو می شود.
او اقداماتی را برای کنترل سرنوشت خود انجام داده است.
او موفق شد از سرنوشت سایر شورشیان فرار کند.
مردان محکوم به سرنوشت خود تسلیم شدند.
محکومان در زندان منتظر سرنوشت خود بودند.
سرنوشت سگ وحشی آفریقایی در تعادل است.
هیئت منصفه سرنوشت متهم را در دست داشتند.
سرنوشت نهایی نیروهای اسیر مشخص نیست.
آنها تصمیم گرفتند خود را بکشند تا اینکه سرنوشت بدتری به دست دشمنشان متحمل شوند.
destiny
سرنوشت
ثروت
kismet
کیسمت
providence
مشیت
شانس. فرصت
شانس
چگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح
stars
ستاره ها
hazard
خطر
karma
کارما
doom
عذاب
fortuity
بخت و اقبال
predestination
جبر
predetermination
از پیش تعیین شده
serendipity
خوشبختی
فنجان
dole
دول
میراث
horoscope
طالع بینی
مقدار زیادی
inescapableness
اجتناب ناپذیری
orlay
اورلی
wyrd
عجیب و غریب
divine will
اراده الهی
astral influence
نفوذ اختری
بانو شانس
the stars
ستارگان
Dame Fortune
دیم فورچون
آنچه در ستاره ها نوشته شده است
دست خط روی دیوار
چرخ روزگار
انتخاب
آزادی
اراده آزاد
اراده
volition
رضایت
consent
عزم
determination
ترکیب
conation
اختیار
discretion
خودمختاری
autonomy
قصد
ذهن
liberty
تمایل
میل
willingness
انتخاب آزاد
تصمیم آزاد
خود مختاری
تصمیم داوطلبانه
self-determination
عدم تعین گرایی
voluntary decision
indeterminism