climb

base info - اطلاعات اولیه

climb - بالا رفتن

verb - فعل

/klaɪm/

UK :

/klaɪm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [climb] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • to climb a mountain/tree


    بالا رفتن از کوه/درخت

  • She climbed up the stairs.


    از پله ها بالا رفت.

  • to climb a ladder/wall


    بالا رفتن از نردبان/دیوار

  • They climbed the steps to the front door.


    از پله ها تا جلوی در بالا رفتند.

  • The car slowly climbed the hill.


    ماشین به آرامی از تپه بالا رفت.

  • The boarding party began to climb up the side of the ship.


    مهمانی سوار کشتی شروع به بالا رفتن از کنار کشتی کرد.

  • As they climbed higher, the air became cooler.


    وقتی آنها بالاتر می رفتند، هوا خنک تر می شد.


  • می توانید به بالای برج بروید و از منظره دیدن کنید.

  • He climbed up and inspected the damage to the roof.


    او بالا رفت و خرابی سقف را بررسی کرد.

  • He likes to go climbing most weekends.


    او دوست دارد بیشتر آخر هفته ها به کوهنوردی برود.

  • He goes climbing every summer.


    او هر تابستان به کوهنوردی می رود.

  • I climbed through the window.


    از پنجره بالا رفتم.

  • She opened the passenger door and climbed in.


    در مسافر را باز کرد و سوار شد.

  • The boys climbed over the wall.


    پسرها از دیوار بالا رفتند.

  • Sue climbed into bed.


    سو به رختخواب رفت.

  • Can you climb down?


    میتونی پایین بیای؟

  • He finished digging the grave and climbed out.


    حفر قبر را تمام کرد و بیرون رفت.

  • The paper's circulation continues to climb.


    تیراژ روزنامه همچنان به رشد خود ادامه می دهد.

  • Interest rates climbed to 8 per cent.


    نرخ بهره به 8 درصد رسید.

  • The temperature had climbed above 30 degrees.


    دمای هوا به بالای 30 درجه رسیده بود.

  • Prices have climbed sharply in recent months.


    قیمت ها در ماه های اخیر به شدت افزایش یافته است.

  • The dollar has been climbing all week.


    دلار در تمام هفته در حال افزایش بوده است.

  • Membership is climbing steadily.


    عضویت به طور پیوسته در حال افزایش است.

  • The team has now climbed to fourth in the league.


    این تیم اکنون به رتبه چهارم لیگ برتر صعود کرده است.

  • In a few years he had climbed to the top of his profession.


    در عرض چند سال به اوج حرفه خود صعود کرده بود.

  • The song also climbed the charts in North America.


    این آهنگ همچنین در چارت آمریکای شمالی صعود کرد.

  • to climb the corporate/career ladder


    برای بالا رفتن از نردبان شرکت / شغلی

  • The plane climbed to 33 000 feet.


    هواپیما تا ارتفاع 33000 فوتی صعود کرد.

  • The sun climbed higher in the sky.


    خورشید در آسمان بالاتر رفت.

  • The plane took off and climbed to 20 000 feet.


    هواپیما بلند شد و تا ارتفاع 20000 فوتی بالا رفت.

  • From here the path climbs steeply to the summit.


    از اینجا مسیر با شیب تند به سمت قله صعود می کند.

synonyms - مترادف

  • مقیاس

  • ascend


    صعود کردن


  • کوه

  • escalade


    تشدید

  • clamber


    کوهنوردی

  • conquer


    تسخیر

  • shinny


    براق

  • clamber up


    برو بالا

  • go up


    حرکت کردن


  • تقلا کردن

  • scramble up


    ساق پا

  • shinny up


    راه رفتن

  • shin up


    ازدحام کردن


  • بالا

  • swarm up


    تاج

  • shin


    غلبه کردن

  • top


    روشن

  • crest


    سقف

  • surmount


    خوک


  • بالا رفتن


  • پنجه به سمت بالا

  • piggyback


    شلیک کردن


  • رسیدن به قله

  • claw one's way up


    خط زدن


  • برو


  • رسیدن به بالای

  • scrabble up




antonyms - متضاد
  • descend


    فرود آمدن


  • برو پایین


  • کناره گیری


  • راه رفتن پایین


  • حرکت به پایین


  • پایین امدن


  • ویران شدن

  • abseil


    آبسل


  • بیا پایین

  • rappel


    راپل


  • راه خود را پایین بیاورید

لغت پیشنهادی

proclamations

لغت پیشنهادی

fruit

لغت پیشنهادی

favored