front
front - جلو
noun - اسم
UK :
US :
the place where two areas of air of different temperatures meet often shown as a line on weather maps
مکانی که در آن دو ناحیه از هوا با درجه حرارت های مختلف به هم می رسند که اغلب به صورت یک خط در نقشه های آب و هوا نشان داده شده است
a legal business that someone operates in order to hide the illegal activities that they are involved in
یک تجارت قانونی که شخصی برای پنهان کردن فعالیت های غیرقانونی که در آن دخیل است، فعالیت می کند
اگر در جبهه قرار بگیرید، به گونهای رفتار میکنید که شادتر، شجاعتر از آنچه واقعاً احساس میکنید، رفتار میکنید.
به نام یک حزب سیاسی یا سازمان نظامی غیر رسمی استفاده می شود
منطقه ای که در آن جنگ در یک جنگ اتفاق می افتد
سمتی از ساختمان کلیسای بزرگ مهم
در، روی یا جلوی چیزی
سازمان جبهه سازمانی قانونی است که به منظور پنهان کردن یک فعالیت مخفی یا غیرقانونی اداره می شود
a front vowel sound is made by raising your tongue at the front of your mouth such as the vowel sound in ‘see’
صدای مصوت جلویی با بالا بردن زبان در جلوی دهان ایجاد می شود، مانند صدای مصوت در see
if someone fronts something such as a musical group or a television programme, they lead it and are the person that the public sees most
اگر کسی با چیزی مانند یک گروه موسیقی یا یک برنامه تلویزیونی روبرو شود، آن را رهبری می کند و کسی است که مردم بیشتر می بینند.
اگر ساختمان یا زمینی روبه روی چیزی باشد یا روبه روی آن باشد، رو به آن چیز است
یک شخص، سازمان، سیستم و غیره که برای پنهان کردن چیزی مخفی یا غیرقانونی استفاده می شود
برای صحبت در مورد چیزی در رابطه با پول، تورم، اشتغال و غیره استفاده می شود
موفق تر از سایر افراد یا سازمان ها در یک تجارت یا فعالیت است
به دلیل اینکه کار اشتباهی انجام داده اید، مجبور شوید کسی را که دارای قدرت است ببینید
اگر برای چیزی از قبل پرداخت می کنید، قبل از دریافت آن، هزینه آن را پرداخت می کنید
برای رهبری یک سازمان زیرا شما فردی هستید که بالاترین رتبه را دارید
بخشی از ساختمان، شی یا بدن شخص که رو به جلو است یا بیشتر دیده می شود یا استفاده می شود
قسمتی از وسیله نقلیه که نزدیکترین جهت حرکت آن است
قسمت بیرونی یا جلد کتاب، روزنامه یا مجله
یکی از اولین صفحات یک کتاب
جلوتر از کسی یا چیز دیگری
winning a game or competition
برنده شدن در یک بازی یا مسابقه
نزدیک به قسمت جلویی چیزی
جایی که کسی می تواند شما را ببیند یا بشنود
If you give someone an amount of money up front you pay that person before they do something for you
اگر از قبل مقداری پول به کسی بدهید، قبل از اینکه کاری برای شما انجام دهد به او پول می دهید
یک حوزه فعالیت خاص
the character or qualities that a person or organization appears to have in public that are different from their real character or qualities, and whose purpose is often to deceive people or hide an illegal activity
شخصیت یا ویژگی هایی که یک شخص یا سازمان در انظار عمومی به نظر می رسد متفاوت از شخصیت یا ویژگی های واقعی آنها است و اغلب هدف آنها فریب دادن مردم یا پنهان کردن یک فعالیت غیرقانونی است.
land near the sea or a lake or the part of a town near the beach that often has a wide road or path along it
زمین نزدیک دریا یا دریاچه یا بخشی از شهر نزدیک ساحل که اغلب جاده یا مسیر وسیعی در امتداد آن دارد.
محل برخورد دو توده هوا که دماهای متفاوتی دارند
مکانی که در آن جنگ در جنگ رخ می دهد
جلوی ساختمان با پیچک پوشیده شده بود.
جلوی ماشین به شدت آسیب دیده بود.
جلوی کتاب تصویری از رم دارد.
ژاکت از جلو بسته می شود.
یک تاپ بدون آستین سبز که دکمه های جلو را پایین می کشد
به سمت جلو چرخیدم.
چشمان خود را به سمت جلو نگه دارید و مستقیم به جلو بروید.
یک باغ در جلوی خانه وجود دارد.
این خواننده جلوی صحنه آمد.
معلم مجبورم کرد صندلیم را جلوی کلاس ببرم.
او همیشه جلو می نشیند.
کرایه خود را در جعبه جلوی اتوبوس قرار دهید.
من ترجیح می دهم در جلو (= کنار راننده در ماشین) سفر کنم.
نام خود را در جلوی کتاب (= چند صفحه اول) بنویسید.
اتاق غذاخوری جلوی خانه است.
در جلو دراز کشیده بود.
قهوه را در جلوم ریختم.
جبهه غربی کلیسای جامع
زوج ها دست در دست هم در امتداد جلو راه می رفتند.
نیروهای انگلیسی بیشتری به جبهه اعزام شده اند.
برای خدمت در جبهه
جنگ در دو جبهه
گزارشها از جبهههای نبرد مختصرتر و مبهمتر شد.
اوضاع در جبهه اقتصادی ناآرام به نظر می رسد.
به زودی اوضاع در جبهه کار کمی ساده تر خواهد شد.
پیشرفت در همه زمینه ها حاصل شده است.
قرار دادن یک جبهه شجاع برای خانواده همیشه آسان نیست.
بی ادبی فقط جلوی کمرویی اوست.
شرکت مسافرتی فقط یک جبهه برای قاچاق مواد مخدر است.
جبهه آزادی حیوانات
یک جبهه سرد/گرم