dining

base info - اطلاعات اولیه

dining - ناهار خوری

noun - اسم

/ˈdaɪnɪŋ/

UK :

/ˈdaɪnɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [dining] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • A patio area just outside the house is ideal for outdoor dining.


    یک فضای پاسیو درست در خارج از خانه برای غذاخوری در فضای باز ایده آل است.

  • The city has become a capital of fine dining (= eating food of very high quality in a restaurant).


    این شهر به پایتخت غذاهای خوب (= خوردن غذاهای با کیفیت بسیار بالا در رستوران) تبدیل شده است.

  • The dining area has an airy, open feel.


    فضای ناهار خوری حالتی دلپذیر و باز دارد.

  • I hate dining alone.


    از صرف غذا خوردن متنفرم

  • We dined by candlelight.


    زیر نور شمع شام خوردیم.

  • He once dined with the president of France.


    او یک بار با رئیس جمهور فرانسه شام ​​خورد.

  • If you dine and dash you risk being arrested.


    اگر ناهار بخورید و هجوم بیاورید در خطر دستگیری هستید.

synonyms - مترادف
  • feeding


    تغذیه

  • eating


    غذا خوردن

  • feasting


    جشن گرفتن

  • banqueting


    ضیافت

  • banquetting


    فرآوری

  • faring


    شرکت کردن

  • partaking


    تغذيه

  • victualing


    طراوت بخش

  • refreshing


    بلعیدن

  • devouring


    مصرف کننده

  • consuming


    نوشینگ

  • noshing


    شاهانه

  • regaling


    آشغال

  • junketing


    گرفتن

  • junketting


    شام خوردن

  • taking


    ناهار خوردن

  • supping


    تمسخر

  • lunching


    صبحانه خوردن

  • scoffing


    شام

  • breakfasting


    شریک شدن از

  • ingesting


    جمع کردن در

  • suppering


    خوردن شام

  • partake of


    شکستن نان

  • tucking into


    تغذیه در

  • having dinner


    جویدن

  • breaking bread


    در حال انجام ناهار

  • having supper


    بیرون غذا خوردن

  • feeding on


  • chowing down


  • doing lunch


  • eating out


antonyms - متضاد
  • abstaining


    ممتنع

  • fasting


    روزه داری

لغت پیشنهادی

remade

لغت پیشنهادی

redwood

لغت پیشنهادی

deletions