warning
warning - هشدار
noun - اسم
UK :
US :
something especially a statement that tells you that something bad dangerous or annoying might happen so that you can be ready or avoid it
چیزی، بهویژه بیانیهای که به شما میگوید ممکن است اتفاق بد، خطرناک یا آزاردهندهای رخ دهد تا بتوانید آماده باشید یا از آن اجتناب کنید.
a statement telling someone that if they continue to behave in an unsatisfactory way they will be punished
بیانیه ای که به کسی می گوید اگر به رفتار نامناسب ادامه دهد، مجازات خواهد شد.
چیزی که میگویید یا انجام میدهید تا به مردم در مورد خطر بگویید یا به آنها بگویید که کاری انجام ندهند
یک هشدار رسمی یا یک توصیه که به شما می گوید مراقب باشید
هشداری مبنی بر اینکه شخصی در شرف انجام کاری است، به خصوص هشداری که در مورد جرمی به پلیس داده می شود
هشداری برای آمادگی برای خطر احتمالی که ممکن است به زودی رخ دهد
اخطار یا اطلاعیه رسمی که اطلاعاتی در مورد یک وضعیت خطرناک می دهد
a warning that something may not be completely true effective etc. Also used when pointing out that it is important to remember something
هشداری مبنی بر اینکه ممکن است چیزی کاملاً درست، مؤثر و غیره نباشد. همچنین هنگام اشاره به اینکه یادآوری چیزی مهم است استفاده میشود
یک اقدام یا چیز هشدار دهنده به شما می گوید که ممکن است اتفاق بد یا خطرناکی رخ دهد
something that makes you understand there is a possible danger or problem especially one in the future
چیزی که به شما بفهماند خطر یا مشکلی وجود دارد، مخصوصاً در آینده
یک وضعیت جسمانی که نشان می دهد فردی به بیماری مبتلا شده است
اطلاع از خطر یا مشکل احتمالی، به طوری که بتوان از آن جلوگیری یا اجتناب کرد
a statement or piece of information that tells people that there might be a danger or a problem in the future
بیانیه یا اطلاعاتی که به مردم می گوید ممکن است خطر یا مشکلی در آینده وجود داشته باشد
بیانیه ای که به کارمند می گوید که کار اشتباهی انجام داده است
برای نشان دادن اینکه ممکن است خطر یا مشکلی در آینده وجود داشته باشد استفاده می شود
علائم یا اطلاعاتی که به مردم می گوید ممکن است اتفاق بدی بیفتد
دو تن از زندانیان در ملاء عام مورد ضرب و شتم قرار گرفتند تا هشداری برای دیگران باشد.
گزارش هواشناسی نسبت به افزایش برف و یخبندان جاده ها هشدار داد.
If we could list those we'd have advance warning of shortage problems on the assembly lines two months before they occur.
اگر بتوانیم مواردی را فهرست کنیم، دو ماه قبل از وقوع مشکلات کمبود در خطوط مونتاژ هشدار قبلی خواهیم داشت.
سربازان بدون هیچ هشداری شروع به تیراندازی به سمت جمعیت کردند.
همه پاکتهای سیگار دارای هشدار بهداشتی دولتی هستند.
قاضی گفت که پدر به هشدارهای مربوط به این رابطه توجه نکرده است.
این آخرین هشدار شماست - بروید وگرنه با پلیس تماس خواهم گرفت.
صداهایی که در حضار به ما هشدار میدادند.
There were other ways to advertise that could keep the warnings at a minimum, and the sales of cigarettes zooming.
راههای دیگری برای تبلیغات وجود داشت که میتوانست هشدارها را به حداقل برساند و فروش سیگار را افزایش دهد.
همیشه باید هشدارهای پشت بطری های دارو را بخوانید.
اما به تدریج استلا متوجه می شود که هشدارهایی که در مورد ادگار شنیده است درست است.
The Ministry of Agriculture statement said that the warning had been intended as preventative advice.
در بیانیه وزارت کشاورزی آمده است که این هشدار به عنوان توصیه پیشگیرانه در نظر گرفته شده است.
So many poison-producing amphibians give vivid and unmistakable warnings that they have such defences at their disposal.
بسیاری از دوزیستان مولد سم هشدارهای واضح و غیرقابل انکار می دهند که چنین دفاعی در اختیار دارند.
I had absolutely no warning.
من مطلقاً هیچ هشداری نداشتم.
برای دریافت اخطار منصفانه/پیشرفت/مناسب
پزشکان نسبت به خوردن هر گونه ماهی صید شده در رودخانه هشدار دادند.
سازمان بهداشت جهانی هشدار خود را درباره سفرهای غیرضروری به جزیره تکرار کرد
پل بدون (هیچ هشداری) فروریخت.
بگذارید یک هشدار به شما بدهم.
بسیاری از مردم همچنان هشدارهای مربوط به مضرات آفتاب گرفتن را نادیده می گیرند.
این گزارش حاوی هشدارهای وحشتناکی در مورد مصرف بیش از حد چربی و نمک بود.
هشدار کمی در مورد فاجعه آینده وجود داشت.
مرگ آنها هشداری برای دیگران خواهد بود.
اتحادیه به هشدارها مبنی بر اینکه اعتصاب منجر به تعطیلی کارخانه می شود توجه نکرد.
ردیاب های دود زنگ هشداری را به صدا در می آورند تا به شما هشدار دهند که در خانه آتش گرفته است
او علیرغم هشدارهایی مبنی بر عدم صحبت با خبرنگاران خارجی، مصاحبه را ادامه داد.
هشدار سیل/گردباد
اخطار شفاهی/کتبی/نهایی به کسی دادن
کارفرمایان او را در آخرین اخطار کتبی قرار داده اند.
او به ما هشدار داد که در شب تنهایی بیرون برویم.
او بدون هشدار همسرش را ترک کرد.
سخنان او مانند یک هشدار پنهان به نظر می رسید.
هشدارهای طوفان در وب سایت آنها منتشر شده است.
من به هشدار قبلی در مورد چند نفر نیاز دارم.
بگذارید این هشداری باشد برای شما که دیگر به سرزمین من تجاوز نکنید!
On 2 April 1916 air-raid warnings sounded throughout Edinburgh.
در 2 آوریل 1916 هشدارهای حمله هوایی در سراسر ادینبورگ به صدا درآمد.
این موسسه هشدار جدیدی را به همه مشاغل ارسال کرده است.
وقتی نزدیک شدیم سگ به نشانه هشدار غرید.
این انفجار 20 دقیقه پس از یک هشدار رمزگذاری شده به پلیس رخ داد.
پلیس در مورد جیب بری ها هشدار داده است.
پلیس به تمامی مصرف کنندگان مواد مخدر در این شهرستان هشدار داد.
داور آخرین اخطار را به او داد.
با مشاهده هواپیماهای جنگنده، آژیرها هشدار می دهند.
این اعتصاب هشداری برای همه کارفرمایان در این صنعت بود.
امضا کردن
omen
فال
forecast
پیش بینی
اطلاع
portent
نشانه
prediction
پیشگویی
premonition
زنگ خطر. هشدار
alarm
رسالت
foreboding
علامت
prophecy
تهدید
هشدار
پیش بینی شده
alert
کلمه
augury
آلارم
foretoken
اعلامیه
پیش اخطار
notification
نکته
تذکر
alarum
پند
announcement
اشاره
forewarning
تلقین
مشاوره
admonishment
پیشنهاد
admonition
چشمک
hint
intimation
presage
token
counsel
wink
disinformation
اطلاعات نادرست
misinformation
اطلاعات غلط
falsehood
دروغ
untruth
نیمه حقیقت
half-truth