strike
strike - ضربه
verb - فعل
UK :
US :
برخورد یا افتادن به سطح چیزی
ضربه زدن عمدی به کسی یا چیزی با دست یا سلاح
if something strikes you you think of it notice it or realize that it is important interesting true etc
اگر چیزی به شما توجه کند، به آن فکر می کنید، متوجه آن می شوید یا متوجه می شوید که مهم، جالب، واقعی است و غیره
if a group of workers strike they stop working as a protest against something relating to their work for example how much they are paid, bad working conditions etc
اگر گروهی از کارگران اعتصاب کنند، به عنوان اعتراض به چیزی که به کارشان مربوط می شود، مثلاً چقدر حقوق می گیرند، شرایط بد کار و غیره، دست از کار می کشند.
حمله کردن به کسی مخصوصاً ناگهانی
آسیب رساندن یا آسیب رساندن به کسی یا چیزی
اگر اتفاق بدی رخ دهد، به طور ناگهانی اتفاق می افتد یا ناگهان شروع به تأثیرگذاری بر کسی می کند
اگر رعد و برق به چیزی برخورد کند، به آن ضربه می زند و به آن آسیب می رساند
if a clock strikes one two six etc its bell makes a sound once twice six etc times according to what time it is
اگر ساعت یک، دو، شش و غیره را بزند، زنگ آن یک بار، دو بار، شش و غیره با توجه به ساعتی که است صدا می دهد.
انجام کاری که در مبارزه، رقابت و غیره به شما برتری نسبت به حریفتان بدهد
a period of time when a group of workers deliberately stop working because of a disagreement about pay working conditions etc
دوره زمانی که گروهی از کارگران به دلیل اختلاف نظر در مورد دستمزد، شرایط کار و غیره عمدا کار را متوقف می کنند.
a military attack especially by planes dropping bombs
یک حمله نظامی، به ویژه توسط هواپیماهایی که بمب پرتاب می کنند
کشف چیزی ارزشمند در زیر زمین
an attempt to hit the ball in baseball that fails, or a ball that is thrown to the batter in the correct area but is not hit
تلاش برای ضربه زدن به توپ در بیسبال که با شکست مواجه می شود، یا توپی که در ناحیه درست به سمت ضربه پرتاب می شود اما ضربه نمی خورد.
a situation in bowling in which you knock down all the pins (=bottle-shaped objects) with a ball on your first attempt
موقعیتی در بولینگ که در آن در اولین تلاش خود، تمام پین ها (=اشیاء بطری شکل) را با یک توپ از بین می برید.
a period of time when a group of workers stop working because of a disagreement about pay working conditions etc
دوره زمانی که گروهی از کارگران به دلیل اختلاف نظر در مورد دستمزد، شرایط کار و غیره دست از کار می کشند
activities such as strikes, or doing less work than usual as a way of trying to persuade an employer to improve pay conditions etc
فعالیت هایی مانند اعتصاب، یا انجام کار کمتر از حد معمول، به عنوان راهی برای متقاعد کردن کارفرما برای بهبود حقوق، شرایط و غیره.
یک اعتصاب کوتاه، به ویژه اعتصابی که یک روز طول می کشد
a period of time when a group of workers deliberately work more slowly than usual as a way of protesting about pay conditions etc
دورهای که گروهی از کارگران عمدا کندتر از حد معمول کار میکنند تا اعتراضی نسبت به حقوق، شرایط و غیره داشته باشند.
a period of time during which a group of workers deliberately stop working because of a disagreement about pay working conditions etc (strike2)
دوره ای که طی آن گروهی از کارگران به دلیل اختلاف نظر در مورد حقوق، شرایط کار و غیره عمدا کار را متوقف می کنند (اعتصاب2)
توقف عمدی کار برای مدتی به دلیل اختلاف نظر در مورد حقوق، شرایط کار و غیره
با کسی توافق کردن
پیدا کردن ناگهانی طلا، نفت و غیره، به خصوص پس از مدتی که به دنبال آن هستید
to refuse to continue working because of an argument with an employer about working conditions, pay levels, or job losses
امتناع از ادامه کار به دلیل مشاجره با کارفرما در مورد شرایط کار، سطح دستمزد یا از دست دادن شغل
to cause a person or place to suffer severely from the effects of something very unpleasant that happens suddenly
ایجاد یک فرد یا مکان به شدت از اثرات چیزی بسیار ناخوشایند که به طور ناگهانی اتفاق می افتد
ضربه زدن یا حمله به کسی یا چیزی با قدرت یا خشونت
لگد زدن به فوتبال مخصوصاً سخت به طوری که مسافت طولانی را طی کند
وقتی یک ساعت به صدا در می آید، زنگ های آن به صدا در می آیند تا نشان دهند ساعت چند است
وقتی ساعت خاصی میرسد، زنگ ساعت به صدا در میآید تا به مردم بگوید ساعت چند است
اگر به یک کبریت ضربه بزنید، با مالیدن آن به یک سطح سخت سخت باعث سوختن آن می شوید
برای حذف رسمی چیزی از یک سند
کشتی با سنگ برخورد کرد.
کودک به جاده دوید و یک ماشین با او برخورد کرد.
درخت مورد اصابت صاعقه قرار گرفت.
هواپیماهای جنگی چندین هدف را در شهر هدف قرار دادند.
افتاد و سرش را به لبه میز زد.
گلوله به سرش اصابت کرد.
سنگ به پیشانی او اصابت کرد.
پارو به چیزی محکم برخورد کرد.
ضربه ای به صورت او زد.
با مشت به میز زد.
چه کسی اولین ضربه را زد (= دعوا را شروع کرد)؟
آیا او تا به حال به شما ضربه زده است؟
دو ضربه به پای او زد.
او به سمت نقطه پنالتی رفت و توپ را محکم به پشت دروازه کوبید.
شیر خمیده آماده ضربه زدن بود.
پلیس می ترسد که قاتل دوباره حمله کند.
چریک ها با نیروی مرگبار ضربه زدند.
دو روز بعد تراژدی رخ داد.
فاجعه دوباره زمانی رخ داد که بهترین بازیکن آنها مصدوم شد.
این منطقه با شیوع بیماری وبا مواجه شد.
یک فکر افتضاح به ذهنم خطور کرد.
از شباهت او به خاله ام شگفت زده شدم.
چیزی که واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد این بود که چقدر آرام ظاهر می شد.
ناگهان متوجه شدم که چگونه می توانیم وضعیت را بهبود بخشیم.
بخش دیگری از کامنت او مرا تحت تأثیر قرار داد.
واکنش او به نظر من عجیب بود.
او به من به عنوان یک فرد بسیار کارآمد نگاه می کند.
این ایده چگونه به ذهن شما خطور می کند؟
برای من جالب است که هیچ کس واقعاً طرفدار تغییرات نیست.
بیش از 100000 کارمند دولتی قرار است روز سه شنبه اعتصاب کنند.
رانندگان تهدید به اعتصاب برای پرداخت حقوق می کنند.
در زدن
اصابت
smack
بو
thump
ضربه زدن
ضرب و شتم
پوند
punch
مشت زدن
slap
سیلی زدن
clout
نفوذ
cuff
کاف
sock
جوراب
bash
ضربه شدید
clobber
کلوبگر
ترک
swat
سوات
thwack
thwack
wallop
ولوپ کردن
bang
انفجار
کمربند
جعبه
rap
رپ
smite
عرشه
چکش
hammer
pummelledUK
pummelledUK
pummelUS
pummelUS
حلزون حرکت کردن
slug
زدن
spank
کش رفتن
swipe
کوبیدن پی در پی
thrash
ضربت زدن
whack