kick
kick - لگد زدن
verb - فعل
UK :
US :
ضربه زدن به چیزی با پا
پاهای خود را طوری حرکت دهید که انگار به چیزی لگد می زنید
حرکت پا یا ساق پا، معمولاً برای ضربه زدن به چیزی با پا
the act of kicking the ball in a sports game such as football or the ball that is kicked and the direction it goes in
عمل لگد زدن به توپ در یک بازی ورزشی مانند فوتبال، یا ضربه زدن به توپ و جهت حرکت آن
چیزی که از آن لذت می برید زیرا هیجان انگیز است
ضربه زدن به کسی یا چیزی با پا یا حرکت دادن ناگهانی و شدید پاها و پاها
اگر تفنگ لگد بزند، هنگام شلیک اسلحه ناگهان و با قدرت به عقب می پرد.
used to say that you are very annoyed with yourself because you have done something stupid or missed a chance
می گفت که خیلی از خودت ناراحتی چون کار احمقانه ای انجام داده ای یا فرصتی را از دست داده ای
عمل لگد زدن به چیزی
یک احساس قوی از هیجان و لذت
اثر قوی یک نوشیدنی الکلی
طعم تند یا تند
یک علاقه جدید، به خصوص علاقه ای که مدت زیادی دوام نمی آورد
shoes, especially fashionable sports shoes
کفش، به خصوص کفش های ورزشی مد روز
یک علاقه جدید، به ویژه یکی که دوام زیادی ندارد
به خاطر اینکه کار احمقانه ای انجام دادید یا در فرصتی که داشتید نتوانستید عمل کنید، اذیت شوید
تصمیم بگیرید که با یک مشکل برخورد نکنید یا بلافاصله با آن برخورد نکنید
قبل از خرید چیزی را امتحان کنید یا به دقت بررسی کنید
to give someone a new job that seems more powerful but is really less powerful usually in order to stop them causing trouble for you
دادن یک شغل جدید به کسی که به نظر قدرتمندتر است، اما واقعاً قدرت کمتری دارد، معمولاً به منظور جلوگیری از ایجاد مشکل برای شما
برای ارسال اطلاعات یا تصمیم به شخصی در موقعیت بالاتر
Next came his three younger sisters whom he began to terrorise - biting, kicking and scratching them.
سپس سه خواهر کوچکترش آمدند که او شروع به ترساندن آنها کرد - گاز گرفتن، لگد زدن و خراشیدن آنها.
او با لگد و فریاد به داخل ماشین پلیس در حال انتظار کشیده شد.
یک پسر روی زمین دراز کشیده بود و لگد می زد و جیغ می زد.
او معتقد بود که آنها میدانستند که لگد زدن توسط مردان سفیدپوست چگونه است.
و اگر اصلاً آنها را ناراحت می کردید، آنها گفتند که او را بیرون می کنند.
مایکل به پشت او لگد زد، نیروی ضربه تامی را به زمین پر از خاک فرستاد.
یکی از باند لگدی به شکمش زد.
این بدان معناست که قبل از شروع سود، فروش بین 10000 تا 30000 نسخه مورد نیاز است.
لگد زدن بچه را در درونم حس می کردم.
پسر پشت سرم مدام به صندلی ام لگد می زد.
یک نفر تند و سریع در تمام طول پرواز به پشت صندلی من لگد می زد.
Stop kicking—it hurts!
لگد زدن را متوقف کنید - درد دارد!
او توسط مهاجمانش مشت و لگد شد.
پسرها در حیاط یک توپ را با پا می زدند.
خرابکاران در را لگد زده بودند.
او مجبور شد در را با لگد باز کند زیرا دستانش پر بود.
او به سنگریزه های گشاد کنار جاده لگد زد.
کودک با لگد و فریاد کشیده شد.
رقصنده ها پاهای خود را در هوا زدند.
وقتی بفهمد می توانسته این کار را داشته باشد، خودش را لگد می زند.
زدن پنالتی/گل
او 23 امتیاز زد و پیروزی نیوزلند را تضمین کرد.
او 15 سال بود که سیگار می کشید و می خواست این عادت را ترک کند.
برای لگد زدن به دارو / مشروب
مادرم هنوز زنده است و لگد می زند.
او بازیکن کثیفی بود و دوست داشت جهنم را از میان حریف بیرون کند.
این تلاش دیگری است برای لگد زدن به قوطی و سپردن آن به نسل بعدی.
داشتیم پاشنه پا می زدیم و منتظر چند مشتری بودیم.
رئیس جمهور باید با لگد و فریاد به مراسم امضای قرارداد کشیده می شد.
او تمایل دارد با لگد زدن به مشاجرات به چمنهای بلند، به اختلافات رسیدگی کند.
آنها معمولاً در صورت تهدید به بوی تعفن، پول شما را پس می دهند.
خیلی محکم به توپ ضربه نزنید.
او به دلیل لگد زدن عمدی به بازیکن ایتالیایی اخراج شد.
او را روی زمین انداختند و لگد محکمی به شکمش زدند.
مارسیا دوباره به آرامی به اسب لگد زد تا یورتمه کند.
لگد زدن کودک به دیواره شکمش را حس می کرد.
آبه غرش کرد و با لگد روی میز کوبید.
لگد به زانویم زد.
ناگهان درِ دور با لگد باز شد.
با عصبانیت از جایش بلند شد و با لگد به صندلی کوبید.
او در شن ها غلتید، وحشیانه لگد زد.
سعی کردم دوباره به زیر شیرجه بروم و با پاهایم لگد بزنم.
چکمه
punt
نقطه زدن
راندن
propel
سوق دادن
blooter
منفجر کننده
calcitrate
کلسیترات
در زدن
ارسال
ضربه
welly
خوب
dribble
دریبل زدن
dropkick
دراپ کیک
hack
هک کردن
placekick
مکان زنی
ضربه با پا
پا را بده
شروع کردن
چکمه را در آن قرار دهید
چکمه را بگذار
ضربه زدن
bunt
بند
thump
بالا بردن
heave
بیرون انداختن
drop-kick
اصابت
شلیک
لوب
lob
compliment
تعریف و تمجید
praise
ستایش
crow
کلاغ
rejoice
شادی کردن
delight
لذت بسیار
خوشحال باش
تایید کنید
لطفا
تایید
واضح صحبت کن
صاف کردن
gloat
خوشحالی
قدردانی
whimper
ناله
soothe
آرام کردن
دفاع
محافظت
flatter
چاپلوس کردن
حمایت کردن
surrender
تسلیم شدن