immediately
immediately - بلافاصله. مستقیما
adverb - قید
UK :
US :
بدون تاخیر
خیلی زود قبل یا بعد از چیزی
خیلی نزدیک به چیزی
خیلی زود بعد از اتفاق دیگری و بدون هیچ تاخیری
بلافاصله - به ویژه برای تأکید استفاده می شود
immediately especially because something is urgent. Right away and straightaway are less formal than immediately and are very common in everyday spoken English
بلافاصله، به خصوص به دلیل اینکه چیزی فوری است. فورا و فوراً کمتر رسمی هستند و در زبان انگلیسی گفتاری روزمره بسیار رایج هستند
if something happens instantly, it happens immediately after something else with almost no time between
اگر چیزی فوراً اتفاق بیفتد، بلافاصله پس از اتفاق دیگری رخ می دهد، تقریباً هیچ زمانی بین آن وجود ندارد
if someone orders you to do something right now they want you to do it immediately especially because they are annoyed with you
اگر کسی همین الان به شما دستور دهد کاری را انجام دهید، از شما می خواهد که فوراً آن را انجام دهید، به خصوص به این دلیل که از دست شما ناراحت است.
فوراً، زیرا مهم است که کاری را در اسرع وقت انجام دهید
به محض
حالا یا بدون انتظار یا فکر کردن
نزدیک به چیزی یا کسی در فاصله یا زمان
از نزدیک یا مستقیم
نزدیک به چیزی یا کسی
اگر عامل اجاره آپارتمان را مدیریت نمی کند، سپرده مستاجر باید بلافاصله به مالک داده شود.
If the letting agent is not managing the flat the tenant's deposit should be given to the owner immediately.
اگر کودک شما تب دارد باید فورا با پزشک تماس بگیرید.
با دانستن اینکه پرونده فوری است، بلافاصله به ایمیل وکیل او پاسخ دادم.
پس از سخنرانی ناهار خود از یک آقای میجر خشمگین، او با بیانیه ای مشترک موافقت کرد که خواستار از سرگیری مذاکرات فوراً شد.
After his lunchtime lecture from a furious Mr Major he agreed a joint statement calling for talks to re-start immediately.
خانه ما بلافاصله روبروی اداره پست است.
بلافاصله بعد از شنیدن این خبر به خانه رفتم.
I went home immediately after I heard the news.
او گفت که از زمانی که بلافاصله پس از آتش سوزی با او صحبت کرده است، نتوانسته است مکان سبر را پیدا کند.
فولادی ها بلافاصله جستجو برای سرمربی جدید را آغاز خواهند کرد.
از نظر برنامه نویسی، ورزش بلافاصله به ذهن می رسد.
In terms of programming, sports immediately comes to mind.
هنوز مشخص نشده است که آیا این دو قربانی با هم مرتبط هستند یا خیر.
صدها نفر به خصوص از رده های ارشد گروه ترکیبی بلافاصله آنجا را ترک کردند.
Hundreds of people left immediately especially from the combined group's senior ranks.
بیش از نیم میلیون نفر دو تست اول را تماشا کرده اند و دو چیز بلافاصله آشکار می شود.
وقتی مادر چهره من را دید، بلافاصله فهمید که چیزی اشتباه است.
یک تمساح آلبینو کمیاب دیروز به پارک حیوانات وحشی رسید و بلافاصله مخفی شد.
او تقریبا بلافاصله پاسخ داد.
They immediately began arguing.
آنها بلافاصله شروع به مشاجره کردند.
نکته سوال من ممکن است بلافاصله مشخص نباشد.
بلافاصله مشخص می شود که او از عمق خود خارج شده است.
Details were not immediately available.
جزئیات فوراً در دسترس نبود.
Turn right immediately after the church.
بلافاصله بعد از کلیسا به راست بپیچید.
زمین بلافاصله در مجاورت رودخانه
the years immediately before the war
سال های قبل از جنگ
در دو هفته بلافاصله قبل از امتحان
Who is immediately above a colonel in rank?
چه کسی از نظر رتبه بلافاصله بالاتر از یک سرهنگ است؟
دوره بلافاصله پس از تولد او
داستان فیلم در روزهای قبل از تهاجم اتفاق می افتد.
به کسانی که فوراً تحت تأثیر این فاجعه قرار گرفته اند، مشاوره داده می شود.
Jake immediately recognized her.
جیک بلافاصله او را شناخت.
این شرکت می گوید که فوراً جستجو برای یک مدیر عامل جدید را آغاز خواهد کرد.
به رختخواب رفت و بلافاصله به خواب رفت.
وقتی این را در اخبار دیدم بلافاصله به او فکر کردم.
ما واقعاً باید فوراً برویم.
هدف از جلسه بلافاصله مشخص نبود.
خیابان میلتون در سمت چپ، بلافاصله بعد از بانک قرار دارد.
They moved in immediately before Christmas.
آنها بلافاصله قبل از کریسمس به آنجا نقل مکان کردند.
صدای تصادف شدیدی را از اتاقی که در بالای سرمان بود شنیدیم.
افرادی که بلافاصله تحت تأثیر خشکسالی قرار می گیرند، خود کشاورزان هستند.
Immediately she'd gone, the boys started to mess about.
بلافاصله او رفت، پسرها شروع کردند به قاطی کردن.
I'll call you immediately I hear anything.
فوراً با شما تماس میگیرم، هر چیزی میشنوم.
هواپیما تقریباً بلافاصله پس از برخاستن شروع به چرخش به چپ کرد.
به چپ بپیچید و حمام بلافاصله در سمت راست است.
instantly
فورا
اکنون
به طور مستقیم
promptly
بی درنگ
forthwith
قدیم
pronto
همین الان
بلافاصله
به سرعت
speedily
به صورت آنی
پس از عجله
این لحظه
instantaneously
این دقیقه
post-haste
بدون تاخیر
بدون تردید
straightway
سریع
this instant
فوری
به زودی
عجولانه
without hesitation
به طور سریع
به طور خلاصه
instanter
سر به سر
از این رو
straightaway
در حال حاضر
posthaste
summarily
unhesitatingly
headlong
hereupon
presently
در نهایت
بعد
sometime
چند وقت
someday
روزی
subsequently
متعاقبا
هنوز
از برخی نقطه نظرات
در یک مرحله
به موقع
زودتر یا دیرتر
بعد از کمی
بعد از مدتی
در مقطعی در آینده
در زمان مقرر
در آینده
یک روز
در تاریخ آینده
در زمان مناسب
یکی از این روزهای خوب
به آرامی اما با اطمینان
بعد از یک مدت طولانی
در دراز مدت
در زمان آینده
الان نه
غیر مستقیم
سپس
indirectly