crash
crash - تصادف در
noun - اسم
UK :
US :
تصادف در ماشین، هواپیما و غیره با برخورد خشونت آمیز به چیز دیگری
to hit something or someone extremely hard while moving, in a way that causes a lot of damage or makes a lot of noise
ضربه شدید به چیزی یا شخصی در حین حرکت، به نحوی که صدمات زیادی ایجاد کند یا صدای زیادی ایجاد کند
برای ایجاد صدای بلند ناگهانی
اگر رایانه ای از کار بیفتد، یا اگر رایانه را خراب کنید، ناگهان کار نمی کند
اگر بازار سهام یا سهام سقوط کنند، ناگهان ارزش زیادی از دست می دهند
خیلی بد در یک رویداد ورزشی باخت
شب در خانه کسی ماندن
به رختخواب بروید یا خیلی سریع بخوابید، زیرا خیلی خسته هستید
برای رفتن به مهمانی که به آن دعوت نشده اید
با نیروی زیاد به وسیله نقلیه دیگری، درخت، زمین و غیره ضربه بزند و خسارت زیادی به بار آورد
به سرعت و با قدرت وارد چیزی شدن
if two cars, trains, planes etc collide, they hit each other especially when they are moving in opposite directions
اگر دو اتومبیل، قطار، هواپیما و غیره با هم برخورد کنند، به یکدیگر برخورد می کنند، به خصوص زمانی که در جهت مخالف حرکت می کنند.
to hit a vehicle or object that is directly in front of you especially because you are not paying attention
ضربه زدن به وسیله نقلیه یا شیئی که مستقیماً در مقابل شما قرار دارد، به خصوص به دلیل عدم توجه شما
برخورد با چیزی که باعث خسارت زیادی شود
to crash into something with a lot of force especially when your vehicle continues moving afterwards
برخورد با چیزی با قدرت زیاد، به خصوص زمانی که وسیله نقلیه شما همچنان به حرکت خود ادامه می دهد
ضربه زدن عمدی به قایق یا وسیله نقلیه دیگری به خصوص زمانی که حرکت نمی کند
تصادفی که در آن وسیله نقلیه به شدت به چیز دیگری برخورد می کند
صدای بلند ناگهانی ناشی از افتادن، شکستن چیزی و غیره
موقعیتی که یک کامپیوتر یا سیستم کامپیوتری به طور ناگهانی از کار می افتد
موقعیتی که در آن سهام و سهام در یک بازار سهام به طور ناگهانی ارزش زیادی از دست می دهند
a time when many stocks and shares lose a lot of their value very quickly usually when investors lose confidence in the market and want to sell quickly
زمانی که بسیاری از سهام و سهام خیلی سریع ارزش خود را از دست می دهند، معمولا زمانی که سرمایه گذاران اعتماد خود را به بازار از دست می دهند و می خواهند سریع بفروشند.
موقعیتی که یک کامپیوتر یا یک نرم افزار کامپیوتری به طور ناگهانی کار نمی کند
اگر بازارهای سهام یا سهام سقوط کنند، ناگهان ارزش زیادی از دست می دهند
اگر رایانه یا نرم افزاری از کار بیفتد، یا اگر آن را خراب کنید، ناگهان به درستی کار نمی کند.
If a vehicle crashes or someone crashes it it is involved in an accident usually a serious one in which the vehicle is damaged and someone is hurt
اگر وسیله نقلیه ای تصادف کند یا شخصی با آن تصادف کند، درگیر تصادف می شود، معمولاً تصادفی جدی که در آن وسیله نقلیه آسیب می بیند و شخصی صدمه می بیند.
ضربه زدن به چیزی، اغلب صدای بلند ایجاد می کند یا باعث آسیب می شود
اگر چیزی مانند یک کسب و کار سقوط کند، ناگهان شکست می خورد یا ناموفق می شود
اگر رایانه یا سیستمی از کار بیفتد، ناگهان از کار می افتد
به طور ناگهانی به سطح پایین سقوط کند
شب را در خانه شخص دیگری بخوابید، به خصوص زمانی که برای آن برنامه ریزی نکرده باشید
رفتن به یک مهمانی یا رویداد دیگر بدون دعوت
سقوط ماشین/هواپیما
مردی در ارتباط با تصادف مرگبار در بزرگراه M4 دستگیر شد.
مشخص نیست چه چیزی باعث این سقوط شده است.
روز گذشته یک دختر در تصادف یک خودروی سرقتی کشته شد.
34 نفر در سانحه قطار جان باختند.
هیچ خودروی دیگری در این تصادف دخیل نبوده است.
نقص های مکانیکی مقصر سقوط هلیکوپتر بود.
درخت با یک تصادف شدید سقوط کرد.
اولین برخورد دور رعد هوا را تکان داد.
هنگام برخورد خودروها صدای شکستن شیشه را شنید.
برخی از اقتصاددانان سال ها است که سقوط دیگری را پیش بینی می کنند.
سقوط بازار سهام در سال 2008
سقوط سال 2008
سقوط قیمت سهام
اگر مشکل سخت افزاری باعث خرابی شود، کاربران اطلاعات مهمی را از دست نخواهند داد.
خرابی کامپیوتر
A systems crash in the morning and a bomb scare in the afternoon provided enough excitement for one day.
سقوط یک سیستم در صبح و ترس از بمب در بعد از ظهر هیجان کافی برای یک روز را فراهم کرد.
او از یک سانحه هوایی جان سالم به در برده بود.
او از یک تصادف دیدنی در یک مسابقه کامیون جان سالم به در برده بود.
او در تصادف قطار کشته شد.
در طول سی سال رانندگی، او هرگز تصادف نکرده بود.
او برای جلوگیری از تصادف منحرف شد.
این تصادف جان سه نفر را گرفت.
تصادف دو خودرو و یک اتوبوس
سقوط آتشین که خلبان کشته شد
یک سانحه هوایی بزرگ
دوچرخه به خیابان برخورد کرد و با صدای بلند تصادف کرد.
بشقاب ها با یک تصادف بزرگ روی زمین افتادند.
هنگامی که سر او به زمین برخورد کرد، یک تصادف افتضاح رخ داد.
برخورد امواج
روی یخ لیز خوردیم و تصادف کردیم.
رونق
smash
درهم کوبیدن
bang
انفجار
clash
برخورد
ترک
slam
ضربه زدن
clang
زنگ زدن
din
دین
racket
راکت تنیس
گزارش
thud
ضربت
thump
دست انداز
bump
بو
smack
قوز کردن
whump
کف زدن
blast
کلک
clap
چنگ زدن
clonk
ترکیدن
clunk
شلیک کرد
detonation
درهم شکستن
ضربه محکم و ناگهانی
رعد و برق
thwack
smashing
ضربت زدن
وام
thunder
چه کسی
thunderclap
thwack
whack
wham
whomp
