glass

base info - اطلاعات اولیه

glass - شیشه

noun - اسم

/ɡlæs/

UK :

/ɡlɑːs/

US :

family - خانواده
glassful
شیشه ای
glassware
ظروف شیشه ای
glassy
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [glass] در گوگل
description - توضیح
  • a transparent solid substance used for making windows, bottles etc


    یک ماده جامد شفاف که برای ساختن پنجره ها، بطری ها و غیره استفاده می شود

  • a container used for drinking made of glass


    ظرفی که برای نوشیدن از شیشه استفاده می شود

  • the amount of a drink contained in a glass


    مقدار نوشیدنی موجود در یک لیوان

  • objects which are made of glass especially ones used for drinking and eating


    اشیایی که از شیشه ساخته شده اند، به ویژه آنهایی که برای نوشیدن و خوردن استفاده می شوند


  • یک آینه


  • ضربه زدن به کسی با لیوان یا بطری

  • a hard transparent material used to make windows, bottles, and other objects


    ماده ای سخت و شفاف که برای ساختن پنجره ها، بطری ها و سایر اشیاء استفاده می شود

  • objects made from glass when thought of as a group


    اشیاء ساخته شده از شیشه زمانی که به عنوان یک گروه در نظر گرفته شود

  • in a glasshouse


    در یک گلخانه


  • ظرف کوچکی برای نوشیدنی های ساخته شده از شیشه یا مواد مشابه، با پایه صاف و معمولاً بدون دسته

  • a type or amount of drink contained in a glass


    یک نوع یا مقدار نوشیدنی موجود در یک لیوان


  • دو تکه کوچک شیشه یا پلاستیک مخصوص در یک قاب که جلوی چشم پوشیده می شود تا بینایی را بهبود بخشد

  • a barometer


    آ فشارسنج


  • حمله کردن به کسی با بطری یا شیشه شکسته

  • to search by looking through something such as binoculars (= a pair of tubes with glass lenses at either end that let you see things far away more clearly) or gun sights (= the part of a gun that you look through to aim)


    جستجو با نگاه کردن به چیزی مانند دوربین دوچشمی (= یک جفت لوله با لنزهای شیشه‌ای در دو طرف که به شما امکان می‌دهد چیزهای دوردست را واضح‌تر ببینید) یا مناظر تفنگ (= بخشی از تفنگ که برای هدف‌گیری از آن نگاه می‌کنید)

  • a hard transparent material that is used to make windows, bottles, and other objects


    لیوان ظرف کوچکی از شیشه است که معمولاً گرد و بدون دسته برای نگهداری مایعاتی که می توانید بنوشید یا مایعی که در چنین ظرفی نگهداری می شود.


  • ساخته شده از شیشه

  • made of glass


    سنجاق‌های پاپیونی از مینا و یاقوت کبود در پشت شیشه‌ای که روی دیوارهای سیاه قرار گرفته‌اند می‌درخشیدند.

  • Bow-tie pins of enamel and sapphires sparkled behind glass set into black walls.


    شیشه‌گران باستانی از دو ماده برای تولید شیشه‌های کاملاً بی‌رنگ یا تقریباً بی‌رنگ استفاده می‌کردند.

  • Two substances were used by ancient glass-workers to produce perfectly or near-perfectly colourless glasses.


    همچنین باید اطمینان حاصل شود که شیشه های پوششی همیشه به طور ایمن تعویض می شوند.

  • It should also be ensured that the cover glasses are always securely replaced.


    از شورای محلی یا گروه اقدام بازیافت خود مطلع شوید که نزدیکترین نقاط جمع آوری شیشه، فلزات و کاغذ کجاست.

  • Find out from your Local Council or recycling action group where your nearest collection points are for glass metals and paper.


    وقتی عینک خود را گم کرد یا شکست، باید منتظر بماند تا Medi-Cal بتواند آن را جایگزین کند.

  • When she loses or breaks her glasses, she has to wait until Medi-Cal can replace them.


    بازی ادامه می یابد تا زمانی که یک تیم لیوان را پر کند.

  • The game continues until one team fills the glass.


    او به انعکاس تاریک فرگوس نگاه کرد، که در شیشه منحرف شده بود، سپس سعی کرد دوباره روی تصویر خودش تمرکز کند.

  • She looked at Fergus's dim reflection distorted in the glass then tried to re-focus on her own image.


    مجموعه ای چشمگیر از شیشه های ونیزی


  • لیوان های شراب

  • wine glasses


example - مثال
  • a sheet/pane of glass


    یک ورق / شیشه

  • I cut myself on a piece of broken glass.


    خودم را روی یک تکه شیشه شکسته بریدم.

  • frosted/toughened glass


    شیشه مات/سخت شده

  • a glass bottle/jar


    یک بطری/شیشه شیشه ای

  • sliding glass doors


    درب های شیشه ای کشویی

  • a glass roof/dome/panel


    سقف شیشه ای / گنبد / پانل

  • The vegetables are grown under glass (= in a greenhouse).


    سبزیجات زیر شیشه (= در گلخانه) رشد می کنند.

  • He poured orange juice into a glass.


    آب پرتقال را در لیوانی ریخت.

  • a champagne/beer glass


    یک لیوان شامپاین / آبجو


  • یک شیشه شات

  • a pint glass


    یک لیوان

  • He drank three whole glasses.


    سه لیوان کامل نوشید.

  • a glass of wine/water


    یک لیوان شراب / آب

  • a pair of glasses


    یک عینک

  • reading glasses


    عینک مطالعه

  • I wear glasses for driving.


    من برای رانندگی عینک می زنم.

  • We keep all our glass and china in this cupboard.


    ما تمام شیشه و چینی خود را در این کمد نگه می داریم.

  • She has a fine collection of Bohemian glass.


    او مجموعه ای زیبا از شیشه های بوهمی دارد.


  • در مواقع اضطراری شیشه را بشکنید و دکمه را فشار دهید.

  • He could see the light through the frosted glass.


    او می توانست نور را از طریق شیشه مات ببیند.

  • She cut her foot on some glass.


    پایش را روی شیشه ای برید.

  • The books were all behind glass.


    کتاب ها همه پشت شیشه بود.

  • The floor was littered with fragments of broken glass.


    زمین پر از تکه های شیشه شکسته بود.

  • We grow fruit under glass.


    میوه را زیر شیشه پرورش می دهیم.

  • We watched the Venetian craftsmen blowing glass.


    ما صنعتگران ونیزی را در حال دمیدن شیشه تماشا کردیم.

  • the sound of breaking glass


    صدای شکستن شیشه

  • the red liquid in his glass


    مایع قرمز در لیوانش

  • beer in a pint glass


    آبجو در یک لیوان

  • a set of crystal glasses


    مجموعه ای از لیوان های کریستالی

  • They clinked glasses, still laughing.


    لیوان ها را به هم زدند و همچنان می خندیدند.

  • The waiter filled their glasses.


    گارسون لیوان آنها را پر کرد.

synonyms - مترادف
  • chalice


    جام

  • goblet


    فنجان

  • cup


    لیوان

  • beaker


    فلوت

  • tumbler


    اسکون

  • mug


    کوزه

  • flute


    لیوان شراب

  • schooner


    بطری

  • jug


    ظرف آبخوری

  • wineglass


    شیشه


  • jigger

  • decanter


    تسویه حساب

  • jar


    اسنفتر

  • jigger


    استاپ

  • pony


    نرم افزار بنیادی

  • snifter


    پرچم


  • طعم دادن

  • stoup


    استین

  • stemware


    لیوان کاغذی

  • flagon


    لیوان پلاستیکی

  • tass


    ظرف نوشیدنی

  • stein


    فنجان چای


  • کشتی


  • رامر

  • drinking vessel


    لیوان نوشیدنی

  • teacup


    شیشه هایبال


  • grail


  • rummer


  • drinking glass


  • highball glass


antonyms - متضاد
  • discard


    دور انداختن

  • disregard


    بی توجهی


  • فراموش کردن


  • چشم پوشی

  • neglect


    مطالعه


  • به دور نگاه کن


لغت پیشنهادی

retina

لغت پیشنهادی

materials

لغت پیشنهادی

compacted