plastic

base info - اطلاعات اولیه

plastic - پلاستیک

noun - اسم

/ˈplæstɪk/

UK :

/ˈplæstɪk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [plastic] در گوگل
description - توضیح
  • made of plastic


    ساخته شده از پلاستیک

  • a plastic substance can be formed into many different shapes and keeps the shape it is formed into until someone changes it


    یک ماده پلاستیکی را می توان به اشکال مختلف درآورد و شکلی که به آن شکل گرفته است را تا زمانی که کسی آن را تغییر دهد حفظ می کند

  • something that is plastic looks or tastes artificial or not natural


    چیزی که پلاستیکی به نظر می رسد یا طعمی مصنوعی دارد یا طبیعی نیست


  • یک ماده سبک و قوی که توسط یک فرآیند شیمیایی تولید می شود و زمانی که نرم باشد می توان آن را به اشکال مختلف درآورد

  • small plastic cards that are used to pay for things instead of money


    کارت‌های پلاستیکی کوچکی که به‌جای پول برای چیزهایی پرداخت می‌شوند


  • یک کارت اعتباری یا به طور کلی کارت های اعتباری

  • an artificial substance that can be shaped when soft into many different forms and has many different uses


    یک ماده مصنوعی که در صورت نرم شدن می تواند به اشکال مختلف شکل بگیرد و کاربردهای مختلفی دارد


  • فرآیند یا کسب و کار تولید پلاستیک

  • credit cards or debit cards, rather than money in the form of notes, coins, or cheques


    کارت های اعتباری یا کارت های نقدی، به جای پول به شکل اسکناس، سکه یا چک

  • made of plastic


    مصنوعی یا کاذب

  • artificial or false


    آنقدر نرم است که به شکل جدیدی تغییر کند


  • هر یک از گروهی از مواد که به صورت شیمیایی ساخته شده و برای مصارف مختلف به اشکال مختلف در آمده اند

  • any one of a group of materials made chemically and shaped into different forms for different uses


    آنقدر نرم است که به اشکال مختلف شکل بگیرد

  • soft enough to be shaped into different forms


    کارت‌های اعتباری یا سایر کارت‌های بانکی که به جای استفاده از پول نقد، برای پرداخت هزینه‌ها استفاده می‌شوند

  • credit cards or other bank cards that are used to pay for things rather than using cash


    اما نه مرد با کیسه پلاستیکی.


  • در اواسط قرن، چارلز و ری ایمز اهل کالیفرنیا، نشیمنگاه پلاستیکی خود را برای مسابقه موزه ای در سال 1948 ساخته بودند.

  • By mid-century, Californians Charles and Ray Eames had molded their plastic chaise for a 1948 museum competition.


    آنها چند کارخانه را بستند و تصمیم گرفتند از ماشین آلات بیکار برای ساخت تراشه های پلاستیکی برای فیلتر سیگار استفاده کنند.

  • They closed a few plants and decided to use the idle machinery to make plastic chips for cigarette filters.


    مردم با آبجو در یک دست و فنجان های پلاستیکی پر از پول در دست دیگر از کازینو بیرون می آیند.

  • People emerge from the casinos with beers in one hand and plastic cups full of change in the other.


    او فقط اجازه داد پاهایش در صندل های پلاستیکی معقول خیس شوند.

  • She just let her feet get wet in their sensible plastic sandals.


    یک برزنت پلاستیکی شفاف در نسیم بال می‌زد و به باد می‌زد.

  • A clear plastic tarp flapped and ballooned in the breeze.


    من سعی کردم ارزش پلاستیکی این قطعات زندگی مدرن ما را پیدا کنم.

  • I tried to find the plastic value of these fragments of our modern life.


example - مثال
  • The pipes should be made of plastic.


    لوله ها باید از پلاستیک ساخته شوند.


  • یک ورق پلاستیکی شفاف


  • صنعت پلاستیک

  • recycled plastic


    پلاستیک بازیافتی

  • chairs made from plastic


    صندلی های ساخته شده از پلاستیک

  • dashboards moulded in plastic


    داشبوردهای ساخته شده در پلاستیک

  • Do they take plastic?


    پلاستیک می گیرند؟


  • یک ورقه پلاستیکی روی پنجره شکسته گذاشت.

  • Those flowers aren't real - they're made of plastic.


    آن گل ها واقعی نیستند - آنها از پلاستیک ساخته شده اند.

  • The company has moved into plastics.


    این شرکت به سمت پلاستیک رفته است.

  • the plastics industry


    من رستورانی را ترجیح می دهم که در آن پلاستیک ببرند.

  • I'd prefer a restaurant where they take plastic.


    یک کیسه پلاستیکی / جعبه / فنجان

  • a plastic bag/box/cup


    از نشاط کاذب و لبخندهای پلاستیکی مهمانداران متنفرم.

  • I hate the hostesses' false cheerfulness and plastic smiles.


    خاک رس یک ماده بسیار پلاستیکی است.

  • Clay is a very plastic material.


    این فلز در دمای بالا پلاستیکی است.

  • This metal is plastic at high temperatures.


    جلد کتاب در واقع از پلاستیک ساخته شده است، اگرچه شبیه پارچه است.

  • The cover of the book is actually made of plastic though it looks like cloth.


    پلاستیک ها را می توان به صورت الیاف یا ورق تولید کرد و در مصالح ساختمانی و همچنین در کالاهای مصرفی استفاده می شود.

  • Plastics can be produced in the form of fibers or sheets and are used in building materials as well as in consumer goods.


    خاک رس یک ماده پلاستیکی است.

  • Clay is a plastic material.


    اکثر مردم خواهان راحتی پرداخت با پلاستیک هستند.

  • Most people want the convenience of paying with plastic.


synonyms - مترادف
  • polymer


    پلیمر

  • polystyrene


    پلی استایرن

  • synthetic


    مصنوعی

  • vinyl


    وینیل

  • polyethylene


    پلی اتیلن

  • polypropylene


    پلی پروپیلن

  • acrylic


    اکریلیک

  • PVC


    پی وی سی

  • polyvinyl chloride


    کلرید پلی وینیل

  • synthetic polymer


    پلیمر مصنوعی

  • semi-synthetic


    نیمه ترکیبی

  • methyl methacrylate


    متیل متاکریلات

  • PMMA


    PMMA

antonyms - متضاد
  • rigid


    سفت و سخت

  • brittle


    شکننده


  • سخت

  • inflexible


    انعطاف ناپذیر

  • stiff


    سفت

  • unbending


    خم نشدنی

  • unyielding


    تسلیم ناپذیر

  • unflappable


    غیر قابل بال زدن

  • stiffened


    سفت شد

  • inelastic


    غیر کشسان

  • unbendable


    غیر قابل انعطاف

  • unflexible


    محکم


  • کشیده

  • taut


    جامد


  • ضمنی

  • impliable


    غیرقابل انعطاف

  • unmalleable


    زمان فعل

  • unpliable


    غیر الاستیک

  • tense


    غیر قابل انطباق

  • nonelastic


    سخت شده

  • non-flexible


    شکست ناپذیر

  • unadaptable


    غیر منقول

  • hardened


    درست شد

  • immalleable


    تنظیم

  • immovable


    تنگ

  • fixed


    نشکن، شکست ناپذیر

  • set


    فشرده - جمع و جور


  • unbreakable


  • compact


  • unsupple


لغت پیشنهادی

perpetually

لغت پیشنهادی

dramas

لغت پیشنهادی

reconfirmed