sheet

base info - اطلاعات اولیه

sheet - ورق

noun - اسم

/ʃiːt/

UK :

/ʃiːt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [sheet] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Have you changed the sheets (= put clean sheets on the bed)?


    آیا ملحفه را عوض کرده اید (= ملحفه تمیز روی تخت گذاشته اید)؟

  • He slid between the sheets and closed his eyes.


    بین ملحفه ها سر خورد و چشمانش را بست.

  • white bed sheets


    روتختی سفید

  • a clean/blank sheet of paper (= with no writing on it)


    یک ورق کاغذ تمیز/خالی (= بدون هیچ نوشته ای روی آن)

  • a sheet of A4


    یک ورق A4


  • هر پاسخ را در یک برگه تازه شروع کنید.

  • Pick up one of our free information sheets at reception.


    یکی از برگه های اطلاعات رایگان ما را از پذیرش بگیرید.

  • a sheet of glass/plastic/plywood/steel


    یک ورق شیشه / پلاستیک / تخته سه لا / فولاد

  • sheet metal (= metal that has been made into thin sheets)


    ورقه فلزی (= فلزی که ورقه های نازک ساخته شده است)

  • The road was covered with a sheet of ice.


    جاده پوشیده از یخ بود.


  • یک ورق شعله

  • The rain was coming down in sheets (= very heavily).


    باران در ورق (= بسیار شدید) می بارید.

  • No government operates with a completely clean sheet.


    هیچ دولتی با کلین شیت عمل نمی کند.

  • They kept a clean sheet in the match (= no goals were scored against them).


    آنها در این مسابقه دروازه خود را بسته نگه داشتند (= گلی به آنها زده نشد).

  • Could you put some fresh sheets on the bed?


    آیا می توانید چند ملحفه تازه روی تخت بگذارید؟

  • He threw back the sheets and rolled out of bed.


    ملحفه ها را عقب انداخت و از تخت بیرون آمد.

  • I pulled the sheet up over my nose.


    ملحفه را روی بینی ام بالا کشیدم.

  • I simply wrapped the sheet around her.


    من به سادگی ورق را دور او پیچیدم.

  • I slipped under the sheets and was asleep in an instant.


    زیر ملافه ها سر خوردم و در یک لحظه خوابم برد.

  • I threw a sheet over the sofa.


    ملحفه ای روی مبل انداختم.

  • She had slept in her bed—the sheets were crumpled.


    او در رختخوابش خوابیده بود - ملحفه ها مچاله شده بودند.

  • She lay between the cool sheets.


    بین ملحفه های خنک دراز کشید.

  • The police had covered the body with a sheet.


    پلیس جسد را با ملافه پوشانده بود.

  • The baby was wrapped in a sheet.


    بچه را در ملحفه ای پیچیده بودند.

  • He grabbed a blank sheet of paper and began to write.


    یک برگه خالی برداشت و شروع کرد به نوشتن.


  • یک کاغذ تمیز بردارید و دوباره شروع کنید.

  • She tore a sheet out of her notebook.


    یک برگه از دفترش پاره کرد.

  • The advertisement was a single printed sheet.


    آگهی یک برگه چاپی بود.

  • a sheet of blotting paper


    یک ورق کاغذ لکه دار

  • Sheets of lava poured out.


    ورقه های گدازه بیرون ریخت.

  • Most of the surface is covered by a sheet of clay.


    قسمت اعظم سطح توسط ورقه ای از خاک رس پوشیده شده است.

synonyms - مترادف

  • بشقاب

  • pane


    پنجره


  • پانل

  • slab


    دال


  • قطعه


  • لایه

  • lamina


    لامینا


  • بخش


  • مربع

  • rectangle


    مستطیل

  • windowpane


    شیشه پنجره


  • شیشه


  • مقیاس


  • کت


  • ورق شیشه ای


  • سطح


  • فویل

  • foil


    لاملا

  • lamella


    تکه


  • برگ


  • قشر

  • stratum


    اسفنجی

  • spangle


    لعاب دادن

  • glazing


antonyms - متضاد

  • داخل

  • interior


    داخلی


  • وسط


  • هسته

  • centerUS


    مرکز ایالات متحده

  • centreUK


    مرکز انگلستان

لغت پیشنهادی

originator

لغت پیشنهادی

bloodhound

لغت پیشنهادی

breastbeating