rope
rope - طناب
noun - اسم
UK :
US :
ریسمان ضخیم بسیار قوی، که با چرخاندن بسیاری از رشته های نازک تر به یکدیگر ساخته می شود
برای گره زدن چیزها به هم با استفاده از طناب
برای گرفتن یک حیوان با استفاده از یک دایره طناب
(تکه ای از) ریسمان محکم و ضخیم که از نخ های دراز تابیده شده است
چندین مورد از یک نوع شی به هم متصل شده اند
thick rope which surrounds an area used for boxing (= sport in which two people hit each other) or wrestling
طناب ضخیم که منطقه ای را احاطه کرده است که برای بوکس (= ورزشی که در آن دو نفر به یکدیگر ضربه می زنند) یا کشتی استفاده می شود.
برای گره زدن چیزها با طناب
طناب محکم و ضخیم ساخته شده از الیاف پیچ خورده
بستن چیزی با طناب
طناب زدن چیزی است که طناب یا طناب را دور آن قرار دهید تا آن را جدا نگه دارید
او سبد را روی یک طناب پایین آورد.
To his left three guards had taken the strain on a rope that ran tight and stretched to the building.
در سمت چپ او، سه نگهبان فشار روی طنابی را که محکم میرفت و تا ساختمان کشیده میشد، کشیده بودند.
داور طنابهای باندپیچی شده را با پاپیون مشکیاش میچرخاند.
او از من برای استفاده از طناب جدید اجازه گرفت زیرا ما به شدت از طناب سنتی کمبود داشتیم.
برای بستن منشی از یک طناب استفاده کردند.
درست از کناره های آنها، بدون نردبان یا طناب یا چکمه های خنده دار.
سپس طناب زنگ خطر را دوید.
سپس هر لغزشی بلافاصله از طناب به بالا منتقل می شود و توسط افراد بالا ترمز می شود.
We dared leave the leeboards no more than half way down with ropes and guys rigged to relieve the sideways pressure.
جرأت داشتیم تا نیمی از تختهها را رها کنیم، با طنابها و بچههایی که برای از بین بردن فشار جانبی نصب شده بودند.
طناب پاره شد و 50 متر روی صخره ها افتاد.
دست هایش را با طناب به هم گره زدیم.
لنگر به طول طناب وصل شده بود.
سیم پیچ های طناب در کنار اسکله افتاده بود.
در تاریکی از روی طناب چادر زمین خوردم.
یکی از پرنده ها طناب مخملی را بلند کرد تا اجازه دهد وارد باشگاه شویم.
پل طناب / تاب / نردبان (= ساخته شده از طناب)
طنابی از مروارید
بهتر است به او بگویید که در امان هستید. او در انتهای طناب خود است.
سوال مبهم بود و به مصاحبه شونده طناب کافی داد تا خودش را حلق آویز کند.
این کار فقط یک ساعت طول کشید - پول برای طناب قدیمی بود.
ملوانی طنابی را به ساحل پرتاب کرد و ما قایق را به یک تیر بستیم.
یک سیم پیچ طناب
یک طناب سیر
قهرمان بوکس میان وزن حریف خود را در برابر طناب ها قرار داد.
من اسبم را با طناب به ماشینت می کشم و تو را از خندق بیرون می کشم.
The climbers roped themselves together.
کوهنوردان به هم طناب زدند.
جعبه را طناب زدیم به بالای ماشین.
این سایت با علائم تجاوز ممنوع مشخص شده است و مناطق طناب زده شده است.
cord
طناب
رشته
کابل
سیم
خط
lace
توری
thread
نخ
lacing
ریسمان
strand
فروشنده
twine
نوار
hawser
رهبری
بافتن
cordage
بند بند
لاریات
braiding
کمند
lanyard
کراوات
lariat
بند
lasso
متصل کردن
زنجیر
strap
باند
tether
لیگاتور
هولتر
تانگ
ligature
افسار
halter
سیم بکسل
thong
الزام آور
leash
ریاتا
rein
towline
binding
riata
untie
باز کردن
unfasten
شل کردن
loosen
رها کردن
unbind
جداگانه، مجزا
unshackle
قطع شدن
جدا کردن
disconnect
شل
disjoin
آزاد کردن
باز کردن زنجیر
unfetter
متفرق شدن
unchain
تقسیم کنید
disunite
رهایی
رایگان
detach
لغو پیوند
لغو کردن
از دست دادن
unhitch
برداشتن
طلاق
unlink
بدون گره
uncouple
منزوی
undo
unknot
liberate
unleash
decouple
unlace
disengage
isolate