tent
tent - چادر
noun - اسم
UK :
US :
پناهگاهی متشکل از ورقه ای از پارچه که توسط تیرک ها و طناب ها پشتیبانی می شود و مخصوصاً برای کمپینگ استفاده می شود.
a shelter made of canvas or a similar material and supported by poles and ropes, that you can fold up and carry with you
پناهگاهی ساخته شده از بوم یا مواد مشابه و با میله ها و طناب هایی که می توانید تا کنید و با خود حمل کنید
چیزی را به شکلی در بیاورند که از وسط بلند شده است، مانند چادر
پوشاندن چیزی با چادر یا ساختار مشابه
a movable shelter usually made of a strong cloth supported by poles and held in position by ropes fixed to the ground
یک پناهگاه متحرک که معمولاً از پارچه محکمی ساخته میشود که توسط تیرکها نگه داشته میشود و با طنابهایی که به زمین ثابت میشوند در موقعیت خود قرار میگیرد.
In her winter coat she appeared to be little more than a central pole with a tent draped from her shoulders.
او در کت زمستانی اش کمی بیشتر از یک میله مرکزی با چادری از روی شانه هایش به نظر می رسید.
جعبهها و چادرها در صندوق عقب خودرو پرتاب میشوند.
این در مقایسه با چادرهای کپک زده و کف خاکی در شهر چادر خوب بود.
وقتی چادر را برپا کردیم تونی دوباره هوس کرد.
من و رسلر در گوشه چادر تنها بودیم.
آن شب در چادرهایشان نزدیک بود از سرما بمیرند.
We made camp about 5 p. m. each night using tents and gear provided by Amr and our own sleeping bags.
حدود ساعت 5 کمپ زدیم. متر هر شب با استفاده از چادر و وسایلی که عمرو و کیسه خواب های خودمان ارائه می کند.
چادر گذاشتن/ پایین انداختن
خیمه زدن (= برپا کردن).
غذا در چادر مهمان نوازی (= برای مثال در یک نمایش در فضای باز) سرو می شود.
همه بیرون در چادر خوابیده بودند.
پناهجویان به مدت یک سال در چادرهای موقت زندگی می کردند.
خبرنگاران منتظر حضور برندگان در خیمه مطبوعات بودند.
صف طویلی از نیروها بیرون چادر آشپزی بود.
یک شهر چادری که پناهجویان جنگ را در خود جای داده بود پدید آمد.
روی تابه را با فویل آلومینیومی که چادر زده اید بپوشانید تا بخار شود.
انگشتانش را خیمه زد و چانه اش را روی آنها گذاشت.
خدمه با عجله روی فرش قرمز چادر زده بودند.
خانه چادر زده شده و حشره کش سمپاشی شده است.
پس از پایان کنسرت، مهمانان برای صرف شام به باغی که کاملاً در آن چادر زده شده بود، رفتند.
نزدیک نهر چادر زدیم.
teepee
تیپی
marquee
خیمه شب بازی
pavilion
غرفه
bivouac
بیواک
hogan
هوگان
tabernacle
خیمه
tepee
تپه
tupik
توپیک
wetu
wetu
wigwam
ویگوام
wikiup
ویکی آپ
yurt
یورت
اردوگاه
پناه
tipi
بالا بزرگ
کلبه
hut
سکونت
dwelling
خانه
lodge
کابین
wickiup
کانکس
سنگ شکن
دهنه
shack
هوچ
shanty
متمایل به
hovel
shed
hutment
hooch
hootch
hutch
lean-to
پایین