pan
pan - ماهی تابه
combining form - فرم ترکیبی
UK :
US :
یک ظرف فلزی گرد که برای پخت و پز استفاده می کنید، معمولا با یک دسته بلند و درب
یک ظرف فلزی برای پختن چیزها
ظرفی پهن، معمولا گرد، باز با طرفین کم که برای نگهداری مایعات استفاده می شود
کاسه توالت
انتقاد شدید از یک فیلم، نمایشنامه و غیره در روزنامه یا تلویزیون یا رادیو
if a film or television camera pans in a particular direction it moves in that direction and follows the thing that is being filmed
اگر یک دوربین فیلم یا تلویزیون در جهت خاصی حرکت کند، در آن جهت حرکت می کند و چیزی را که در حال فیلمبرداری است دنبال می کند.
برای حرکت دادن دوربین به این شکل
شستن خاک در ظرف فلزی به منظور جداسازی طلا از سایر مواد
شامل همه مردم
in Greek mythology, the god of fields, forests, and shepherds. Pan is usually shown in pictures as a man with a goat’s horns, ears and legs, playing the panpipes. He is also known for his strong sexual desire.
در اساطیر یونان، خدای مزارع، جنگل ها و شبانان. پان معمولاً در تصاویر به عنوان مردی با شاخ، گوش و پاهای بز نشان داده می شود که در حال نواختن لوله ها است. او همچنین به دلیل میل جنسی قوی خود شناخته شده است.
a metal container that is round and often has a long handle and a lid, used for cooking things on top of a cooker
ظرف فلزی گرد و اغلب دارای دسته بلند و درب است که برای پختن چیزهای بالای اجاق گاز استفاده می شود.
ظرف فلزی بدون درب که برای پخت غذا در فر استفاده می شود
قسمت کاسه ای شکل توالت
→ paan
→ پان
(از یک دوربین فیلمبرداری) برای حرکت آهسته از یک طرف به سمت دیگر یا بالا و پایین
انتقاد شدید از چیزی
شامل یا مربوط به تمام مکان ها یا افراد در یک گروه خاص است
هر یک از انواع مختلف ظروف فلزی که معمولاً عمیق نیستند، برای پخت غذا استفاده می شود
(دوربین فیلم) به تدریج در یک جهت حرکت کند
فنجان ها را در ظرف پخت بزرگ قرار دهید.
ظرف را بپوشانید و به آرامی بجوشانید تا خرگوش نرم شود، حدود 20 دقیقه.
این بخشی از تاریخ است که ما برای این برنامه و این گروه از بچه ها می سازیم.
یک ماهیتابه روغن
در همان تابه، موسیر، سیر و پیاز را در روغن باقی مانده در تابه کمی قهوه ای کنید.
با قاشق سوراخ دار از ماهیتابه خارج کنید و گرم نگه دارید.
آنها قهوه نوشیدند و محتویات تابه را به طور تشریفاتی در یک قابلمه بزرگ ریختند که داخل فر کناری قرار گرفت.
They drank coffee and ceremoniously tipped the contents of the pan into a large casserole which went into a side oven.
حدود 2 دقیقه بپزید و تابه را تکان دهید تا سیب زمینی ها کمی قهوه ای شوند. 3.
گوشت چرخ کرده را به تابه برگردانید.
pan-African
پان آفریقایی
pandemic
پاندمی
شیر را در یک تابه کوچک گرم کنید.
این ماشین ظرفشویی حتی قابلمه و تابه (= انواع تابه) را نیز می شست.
هر دو قالب کیک را به مدت نیم ساعت در فر قرار دهید.
در صحنه اول، دوربین به آرامی در اتاق حرکت می کند.
منتقدان نسخه سینمایی رمان را بررسی کردند.
a pan-American conference
یک کنفرانس پان آمریکایی
یک اجلاس سراسری اروپایی
the Pan-African Congress
کنگره پان آفریقایی
یک ماهی تابه
لوئیز چند قابلمه و ماهیتابه روی اجاق گاز را دور زد.
Critics panned the concert.
منتقدان کنسرت را تماشا کردند.
صحنه های افتتاحیه خیابان شلوغ و به هم ریخته را به تصویر کشید.
saucepan
ماهی تابه
skillet
ماهیتابه
casserole
قابلمه
wok
واک
گلدان
karahi
کراهی
poacher
شکارچی غیرقانونی
ظرف
roaster
برشته کن
bain-marie
بن ماری
frying pan
کتری ماهی
fish kettle
ظروف پخت و پز
cooking utensil
سایش ظرف
chafing dish
دیگ دوبل
double boiler
دیگ
cauldron
بخار پز
steamer
کتری
caldron
کشتی
kettle
کاسه
خمره
receptacle
حوضه
بوته
crock
کروس
basin
وان
crucible
قابلمه خورش
cruse
انبار
tub
لوتا
stewpot
دیکسی
stockpot
lota
dixie
praise
ستایش
commend
ستایش کردن
extol
کف زدن
extoll
تایید
laud
تعریف و تمجید
applaud
تبرئه کردن
چاپلوس کردن
compliment
تحریم
exonerate
تجلیل کردن
flatter
تحسین
تعالی بخشید
glorify
جشن گرفتن
acclaim
eulogiseUK
exalt
eulogizeUS
بزرگ کردن
عبادت
eulogiseUK
نقش بسته
eulogizeUS
پانیزه کردن
magnify
برکت دادن
worship
بالیهو
emblazon
سرود
panegyrize
طنین انداز
bless
تقویت
ballyhoo
تگرگ
hymn
lioniseUK
resound
lionizeUS
carol
boost
hail
lioniseUK
lionizeUS