criticize
criticize - انتقاد کنید
verb - فعل
UK :
US :
ابراز نارضایتی از کسی یا چیزی، یا صحبت در مورد عیوب او
بیان قضاوت در مورد خصوصیات خوب و بد چیزی
برای گفتن آنچه فکر می کنید در مورد کسی یا چیزی بد است
انتقاد از کسی یا چیزی، به ویژه با ارائه دلایل دقیق برای آن
انتقاد شدید از کسی یا چیزی، به ویژه علنی در روزنامه ها، تلویزیون و غیره
انتقاد شدید از شخصی به خاطر کاری که انجام داده است، به خصوص با فریاد زدن بر سر او
پیدا کردن بسیاری از موارد اشتباه در استدلال ها یا ایده های کسی و ضعیف جلوه دادن آنها
انتقاد شدید از یک فیلم، نمایشنامه و غیره در روزنامه ها، تلویزیون و غیره
مورد انتقاد شدید بسیاری از افراد در روزنامه ها، تلویزیون و غیره
to say very strongly in public that you do not approve of something or someone especially because you think they are morally wrong
به شدت در جمع بگویید که چیزی یا کسی را تایید نمی کنید، به خصوص به این دلیل که فکر می کنید از نظر اخلاقی اشتباه می کند.
انتقاد از چیزهایی که فکر می کنید با چیزی اشتباه است، به خصوص چیزهای کوچک و بی اهمیت
to criticize something by finding many small faults in it in a way that seems unreasonable and unfair
انتقاد کردن از چیزی با یافتن ایرادات کوچک فراوان در آن، به نحوی که غیر معقول و ناعادلانه به نظر می رسد.
انتقاد از کسی یا چیزی، به شیوه ای غیرمنصفانه و غیر منطقی
انتقاد از کسی به روشی ناعادلانه و ناخوشایند
ابراز نارضایتی از کسی یا چیزی
اظهار نظر یا قضاوت در مورد یک کتاب، فیلم و غیره.
ابراز مخالفت یا عدم موافقت با چیزی یا کسی
انتقاد کردن آسان است، اما مدیریت یک تیم فوتبال می تواند کار بسیار دشواری باشد.
In this chapter the inductivist account of science will be criticized by casting doubt on the third of these assumptions.
در این فصل، روایت استقرایی علم با شک و تردید در مورد سوم از این مفروضات نقد خواهد شد.
Though his subsequent report did not directly criticize Campbell, it did attack the overall structure of the police and judiciary.
اگرچه گزارش بعدی او مستقیماً از کمپبل انتقاد نکرد، اما به ساختار کلی پلیس و قوه قضاییه حمله کرد.
برای حمایت، رد یا نقد نظریه شهری و منطقه ای معاصر انجام نشد.
من با چند هنرمند دیگر ملاقات می کنم و از کارهای یکدیگر انتقاد می کنیم.
سازمان ملل به دلیل کوتاهی در واکنش سریع به این بحران مورد انتقاد قرار گرفت.
او هرگز به انتقاد از سختگیری او فکر نمی کرد.
جکسون از انتقاد از حریف خودداری کرد و به جای آن تصمیم گرفت بر پیام خود تمرکز کند.
دیگر از رانندگی من انتقاد نکنید!
Moreover the students are culturally expected to criticize not only the university itself but the entire society.
علاوه بر این، از دانشجویان انتظار می رود که نه تنها از خود دانشگاه بلکه از کل جامعه انتقاد کنند.
The question is not just whether it criticizes the Conservative Party but when it criticizes the Conservative Party.
مسئله فقط این نیست که آیا حزب محافظه کار را نقد می کند یا خیر، بلکه این است که چه زمانی از حزب محافظه کار انتقاد می کند.
رئیس جمهور از این پیشنهاد گران و غیرعملی انتقاد کرد.
مردم همیشه از خانواده سلطنتی انتقاد می کنند، اما به نظر من آنها کارشان را خوب انجام می دهند.
تنها کاری که انجام می دهید این است که انتقاد کنید!
The decision was harshly criticized by environmental groups.
این تصمیم با انتقاد شدید گروه های محیط زیست مواجه شد.
طرحی که به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است
روزنامه نگارانی که به شدت از دولت انتقاد می کنند ممکن است به شدت جریمه یا زندانی شوند.
او به دلیل اظهاراتش مورد انتقاد شدید قرار گرفته است.
دولت به دلیل جدی نگرفتن این مشکل مورد انتقاد قرار گرفته است.
این شرکت به دلیل نحوه اجرای قرارداد مورد انتقاد قرار گرفته است.
این قانون به عنوان نژادپرستانه به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفت.
این پروژه به عنوان هدر دادن پول مورد انتقاد قرار گرفته است.
به ما یاد دادند که چگونه شعرها را نقد کنیم.
او ابتدا به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
او آشکارا از دولت انتقاد کرده است.
این فیلم به این دلیل که خشونت را تمجید می کند مورد انتقاد قرار گرفت.
کارنامه آنها در زمینه حقوق بشر به طور موجهی مورد انتقاد قرار گرفته است.
دولت به دلیل کوتاهی در محدود کردن آلودگی هوا در رسانه ها مورد انتقاد گسترده قرار می گیرد.
اگر تنها کاری که می توانید انجام دهید انتقاد کردن باشد، به جایی نمی رسیم.
ما گروهی از هنرمندان هستیم که برای بحث در مورد ایده ها و نقد کار یکدیگر گرد هم می آییم.
انتقاد از (یک طرح) بسیار ساده تر از ارائه پیشنهادهای مفید است.
censure
انتقاد
condemn
محکوم کردن
در زدن
ماهی تابه
denounce
انفجار
blast
تحقیر کردن
disparage
ضربه زدن
slam
لمبست
lambaste
محاکمه کردن
arraign
حمله کنند
ستونی
pillory
کباب
roast
بدنام کردن
besmirch
منسوخ کردن
denigrate
بدخیم
deprecate
سنگ لوح
malign
دیس
slate
پاک کردن
vilify
عیب
castigate
چکش
diss
توهین
excoriate
تنبیه کردن
شعله
hammer
سرکوب کردن
slur
ماول
chastise
سرزنش کردن
وحشی
fustigate
maul
reprehend
savage
praise
ستایش
extol
ستایش کردن
extoll
جشن گرفتن
laud
تعریف و تمجید
کف زدن
commend
تبریک گفتن
compliment
تگرگ
applaud
سلام
congratulate
تحسین
hail
چاپلوس کردن
salute
پانیزه کردن
acclaim
قدردانی
flatter
اعتبار
panegyrize
تایید
تایید و امضا
accredit
تایید کردن
بزرگ
endorse
در مورد
ابراز تحسین برای
تایید صریح از
rave about
ستایش روی
ادای احترام به
به شدت صحبت کنید
heap praise on
به پشت ضربه بزن
ستایش بخوان
تعالی بخشید
تجلیل کردن
تبرئه کردن
exalt
glorify
exonerate