moreover

base info - اطلاعات اولیه

moreover - علاوه بر این

adverb - قید

/mɔːrˈəʊvər/

UK :

/mɔːrˈəʊvə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [moreover] در گوگل
description - توضیح
  • in additionused to introduce information that adds to or supports what has previously been said


    علاوه بر این - برای معرفی اطلاعاتی استفاده می شود که به آنچه قبلاً گفته شد اضافه یا پشتیبانی می کند

  • (used to add information) also and more importantly


    (برای افزودن اطلاعات استفاده می شود) همچنین و مهمتر از آن

  • He should moreover be a moderate liberal since that party controlled a majority of the seats in Congress.


    علاوه بر این، او باید یک لیبرال میانه رو باشد زیرا آن حزب اکثریت کرسی های کنگره را در اختیار داشت.

  • The conditions upon which States receive the funds, moreover could not be more clearly stated by Congress.


    علاوه بر این، کنگره نمی‌توانست شرایطی را که بر اساس آن کشورها بودجه دریافت می‌کنند، به وضوح بیان کند.

  • Coventry, moreover differed fundamentally from the Stour Valley.


    علاوه بر این، کاونتری با دره استور تفاوت اساسی داشت.

  • They were portrayed as more potent and moreover incurable.


    آنها قوی تر و غیرقابل درمان به تصویر کشیده شدند.

  • Everything suggests, moreover that Sereny has a special and patient charisma.


    علاوه بر این، همه چیز نشان می دهد که سرنی دارای کاریزمای خاص و صبور است.

  • It seems likely moreover that the police deliberately avoided mixing it in the more perilous districts.


    علاوه بر این، به نظر محتمل است که پلیس عمداً از اختلاط آن در مناطق خطرناک تر اجتناب کرده است.

  • Early in the seventeenth century moreover the post of premier commis had begun to emerge.


    علاوه بر این، در اوایل قرن هفدهم، پست نخست وزیری شروع به ظهور کرده بود.

  • I had no desire to return and moreover the watchman would not let me in anyway.


    من هیچ تمایلی به بازگشت نداشتم و علاوه بر این، نگهبان به من اجازه ورود نمی داد.

  • Using language is a very complex enterprise. Moreover there is more to communication than merely putting sentences together.


    استفاده از زبان یک کار بسیار پیچیده است. علاوه بر این، ارتباط بیشتر از کنار هم قرار دادن جملات است.

example - مثال
  • A talented artist he was, moreover a writer of some note.


    او یک هنرمند با استعداد، علاوه بر این، نویسنده ای بود.

  • Bilingual children do better in IQ tests than children who speak only one language. In addition/What is more they seem to find it easier to learn third or even fourth languages.


    کودکان دو زبانه در تست های هوش بهتر از کودکانی که تنها به یک زبان صحبت می کنند، عمل می کنند. علاوه بر این، به نظر می رسد یادگیری زبان های سوم یا حتی چهارم برای آنها آسان تر است.

  • Learning another language not only improves children’s job prospects in later life but also boosts their self-esteem.


    یادگیری زبان دیگر نه تنها آینده شغلی کودکان را در زندگی بعدی بهبود می بخشد، بلکه عزت نفس آنها را نیز افزایش می دهد.

  • Teaching children a second language improves their job prospects in later life. Other benefits include increased self-esteem and greater tolerance of other cultures.


    آموزش زبان دوم به کودکان، آینده شغلی آنها را در زندگی بعدی بهبود می بخشد. از دیگر مزایای آن می توان به افزایش عزت نفس و تحمل بیشتر فرهنگ های دیگر اشاره کرد.

  • Another/One further/One additional reason for encouraging bilingual education is that it boosts children’s self-esteem.


    یکی دیگر/یکی دیگر/یکی دیگر از دلایل تشویق آموزش دوزبانه این است که عزت نفس کودکان را افزایش می دهد.

  • Studies suggest that bilingual children find it easier to learn additional languages. There is, moreover increasing evidence that bilingual children perform better across a range of school subjects, not just foreign languages.


    مطالعات نشان می دهد که کودکان دوزبانه یادگیری زبان های اضافی را آسان تر می کنند. علاوه بر این، شواهد فزاینده ای وجود دارد که نشان می دهد کودکان دوزبانه در طیف وسیعی از دروس مدرسه، نه فقط در زبان های خارجی، عملکرد بهتری دارند.

  • His claim that children find bilingual education confusing is based on very little evidence. Moreover the evidence he does provide is seriously flawed.


    ادعای او مبنی بر اینکه کودکان آموزش دوزبانه را گیج کننده می دانند مبتنی بر شواهد بسیار کمی است. علاوه بر این، شواهدی که او ارائه می کند به شدت ناقص است.

  • Research has shown that first-language development is not impeded by exposure to a second language. Furthermore there is no evidence to support the claim that children find bilingual education confusing.


    تحقیقات نشان داده است که قرار گرفتن در معرض زبان دوم مانع رشد زبان اول نمی شود. علاوه بر این، هیچ مدرکی برای حمایت از این ادعا وجود ندارد که کودکان آموزش دوزبانه را گیج کننده می دانند.

  • The whole report is badly written. Moreover it's inaccurate.


    کل گزارش بد نوشته شده است. علاوه بر این، نادرست است.

  • It was a good car and moreover the price was quite reasonable.


    ماشین خوبی بود و بعلاوه قیمتش هم کاملا مناسب بود.

synonyms - مترادف

  • همچنین


  • علاوه بر این

  • additionally


    هم

  • too


    به علاوه


  • به همین ترتیب

  • further


    برای بوت کردن

  • likewise


    بعلاوه


  • به صورت مقایسه ای


  • به طور همزمان

  • comparatively


    متقابلا

  • conjointly


    به همان اندازه

  • correspondingly


    هم ارز


  • به طور یکسان

  • equivalently


    به طور مشترک

  • identically


    دوما

  • jointly


    به طور مشابه

  • secondly


    هنوز


  • به صورت تکمیلی


  • بدین ترتیب

  • supplementarily


    همراه


  • از نو

  • withal


    وارد معامله


  • بیشتر


  • سپس

  • into the bargain


    خداحافظ


  • دیگه چی


  • در آن

  • yet


  • forbye


  • what's more



antonyms - متضاد
  • exclusively


    منحصرا


  • به ویژه

  • singularly


    به صورت منفرد

  • solely


    صرفا

  • uniquely


    منحصر به فرد


  • به صورت کامل


  • به طور کامل


  • کاملا


  • فقط

  • wholly


    به سادگی




  • purely


لغت پیشنهادی

hey

لغت پیشنهادی

spelled

لغت پیشنهادی

alumni