unattached
unattached - غیر متصل
adjective - صفت
UK :
US :
ازدواج نکرده یا درگیر یک رابطه عاشقانه نیست
به هیچ چیز متصل یا متصل نیست
ازدواج نکردن یا نداشتن رابطه با کسی؛ تنها
not physically joined to something else
از نظر فیزیکی به چیز دیگری متصل نیست
عدم ارتباط با یک فرد، گروه یا ایده
not joined or connected; independent
متصل یا متصل نیست. مستقل
ازدواج نکرده یا با کسی درگیر نیست
با این حال، حافظه دوران کودکی معمولاً خانواده محور است، و تنها به طور تصادفی بر افراد غیر وابسته تأثیر می گذارد.
قاعده ی دگرگونی این است که به کلید آن چیزی را بچسبانیم که غیر متصل بوده است و بالعکس.
However don't move the design around too enthusiastically in case you dislodge any unattached flowers completely.
با این حال، در صورتی که گلهای چسبیدهنشده را کاملاً از جای خود جدا کنید، طرح را خیلی مشتاقانه جابهجا نکنید.
an unattached garage
یک گاراژ غیر متصل
برای مردان غیرمتعهد، احتمالاً بیشتر اوقات این مشکل بیشتر است.
افراد جوانتر و بیپیوسته در ساوث لند حق بیمه داشتند.
بسیاری از اسکیهای بدون اتصال با سرعتی باورنکردنی از تپه سر خوردند.
آیا در این شهر مردان مستقیم و غیر وابسته وجود دارد؟
They have made proposals for a station which are unattached to any proposals for a means of getting there.
آنها پیشنهاداتی را برای ایستگاهی ارائه کرده اند که به هیچ پیشنهادی برای رسیدن به آنجا وابسته نیست.
او در سن 34 سالگی هنوز دلبسته نبود.
او زرق و برق دار است، او خانه خودش را دارد و از این گذشته، او بیتفاوت است.
جلد کتاب لکه دار و تقریباً کاملاً بدون چسبندگی بود.
احساس عدم وابستگی به جامعه یکی از عوامل خطر سوء مصرف مواد است.
an unattached woman
یک زن بی وابستگی
جداگانه، مجزا
detached
جدا
unaffiliated
غیر وابسته
unconnected
غیر مرتبط
autonomous
خود مختار
unallied
غیر متحد
uncommitted
غیر متعهد
disconnected
قطع شده
discrete
گسسته
رایگان
freestanding
مستقل
neutral
خنثی
non-aligned
غیر همسو
non-partisan
غیر حزبی
self-governing
خودگردان
self-ruling
خود حکومتی
تنها
متمایز
شخصی
جدا از هم
fancy-free
بدون فانتزی
footloose
باز کردن پا
مستقل از
غیر مرتبط با
unassociated with
غیر درگیر
uncommited
در آزادی
uninvolved
خارج از قلاب
at liberty
بدون کمک دیگری
جدا شده
isolated
attached
پیوست شده است
connected
متصل
joined
ملحق شد
linked
مرتبط
accompanying
مشایعت
associated
مرتبط است
interconnected
به هم پیوسته
combined
ترکیب شده
مشابه
continuous
مداوم
integrated
یکپارچه
engaged
نامزد شده
merged
ادغام شد
united
متحد
affixed
چسبانده شده است