clothes
clothes - لباس ها
noun - اسم
UK :
US :
چیزهایی که افراد برای پوشاندن بدن یا گرم نگه داشتن بدن خود می پوشند
چیزهایی که برای پوشاندن بدن یا گرم نگه داشتن بدنتان می پوشید. لباس همیشه جمع است
used when talking in general about a type of clothes or about making or selling clothes. Also used in the phrase a piece/item/article of clothing (=one of the things that someone wears)
هنگامی که به طور کلی در مورد یک نوع لباس صحبت می شود، یا در مورد ساخت یا فروش لباس استفاده می شود. همچنین در عبارت قطعه/اقلام/محصول لباس (=یکی از چیزهایی که کسی می پوشد) استفاده می شود.
یک چیزی که می پوشی همچنین هنگام صحبت در مورد خرید و فروش لباس استفاده می شود
سبک خاص لباس از لباس به تنهایی استفاده نکنید
در مورد انواع لباس های فروخته شده در مغازه، در عبارات زیر استفاده شده است. از سایش به تنهایی استفاده نکنید
لباس برای یک ورزش یا فعالیت خاص
تمام لباس هایی که دارید، یا تمام لباس هایی که در یک زمان خاص از سال می پوشید
چیزهایی مانند لباس و شلواری که برای پوشاندن، محافظت یا تزئین بدن خود می پوشید
things you wear to cover your body and keep you warm to be comfortable or for the way they make you look
چیزهایی که برای پوشاندن بدن و گرم نگه داشتن شما، برای راحت بودن یا ظاهر شما را می پوشید
مبلمان و لوازم خانگی، نقشه ها و گلوب ها، رنگ ها و لباس ها.
بیشترش اسباب بازی و لباس بود.
شما می توانید لباس های دست دوم نوزاد را بسیار ارزان تهیه کنید.
شاهزاده خانم خودش را در بهترین لباس ها و جواهراتش به تن کرد.
پیدا کردن لباس مناسب من سخت است.
مادرم همیشه ما را وادار می کرد که لباس های خوبمان را برای مسافرت بپوشیم.
لباس های او را که خیلی بزرگ بود و باعث خنده سربازان می شد به من دادند.
He hadn't wondered where her clothes were when he'd returned to Primrose Cottage at the end of that autumn term.
وقتی در پایان ترم پاییزی به کلبه پامچال برگشت، فکر نکرده بود لباس های او کجاست.
پیت لباس هایش را در آورد و به رختخواب رفت.
باید برم لباس نو بخرم
دانا همیشه چنین لباس های زیبایی می پوشد.
لباسفروشیهای زیادی در خیابان نیوبوری وجود دارد.
مجبور بودیم موهایمان را بشوییم و لباسهایمان را اصلاح کنیم.
دیدن هرکسی با لباس شخصی جالب بود.
مردی میانسال را در لباس های اواخر قرن هفدهم نشان می داد.
دما امشب باید تقریباً یخ باشد - وقت آن است که لباس های زمستانی را بیرون بیاورید.
برای سفر چندتا لباس نو خریدم.
لباس های دیزاینر (= لباس های طراحی شده توسط طراحان مد معروف) پوشیده بودند.
برای پوشیدن/درآوردن لباس هایت
clean/dirty clothes
لباس تمیز/کثیف
یک افسر پلیس با لباس غیر نظامی (= بدون لباس)
لباس کار (= برای پوشیدن سر کار)
She was wearing casual clothes.
لباس راحتی پوشیده بود.
لباس بارداری / نوزاد (= برای زنان باردار / نوزادان)
winter/summer clothes
لباس زمستانی/تابستانی
یک مغازه پوشاک
او حس لباس ندارد (= نمی داند چه لباسی جذاب به نظر می رسد).
با خودت لباس عوض کن
Is this artist's white canvas a case of the emperor's new clothes or is it something beautiful even moving?
آیا بوم سفید این هنرمند موردی از لباس جدید امپراطور است یا چیزی زیبا و حتی متحرک است؟
Soon investors will realize that the emperor has no clothes and there will be a big sell-off in stocks.
به زودی سرمایه گذاران متوجه خواهند شد که امپراطور لباس ندارد و فروش زیادی در سهام رخ خواهد داد.
لباس گرم
لباس عجیب و غریب بی شکلی پوشیده بود.
ما اجازه داشتیم جمعه ها لباس راحتی بپوشیم.
the children’s wear department
بخش پوشاک کودکان
دوستان او همگی جدیدترین لباس های طراح را پوشیده بودند.
او بهترین لباس هایش را در این مصاحبه پوشید.
من می روم یک ست لباس تمیز با خودم ببرم.
او را در لباس های روزمره اش نمی شناخت.
کت و شلوار جدید برای نوزاد
سریع چندتا لباس انداختم و دویدم پایین.
او معمولا لباسهای هوشمند/کژوال میپوشد.
من فقط لباسامو میپوشم
لباس هایت را در بیاور و داخل حمام شو.
طراح لباس
من همه این لباس ها را دارم که هرگز نمی پوشم.
لباس
تن پوش
attire
دنده
پوشاک
apparel
ضامن
garments
موضوعات
togs
عادت داشتن
garb
دودز
outfit
پوشیدن
costume
لباس ها
threads
کلوبگر
ژنده پوش
duds
عادت ها
پوشیدنی ها
raiment
دکل
vestments
علف های هرز
clobber
کیت
rags
دامپزشکی
habiliments
جا رختی
costumery
رگالیا
wearables
toggery
rig
کت و شلوار
weeds
گروه
kit
vesture
vestiary
wardrobe
regalia
toggery
ensemble
واقعیت