furniture
furniture - مبلمان
noun - اسم
UK :
US :
اثاثیه
مبله شده
بدون مبله
مبله کردن
اشیاء بزرگ مانند صندلی، میز، تخت و کمد
large movable objects such as chairs, tables, and beds that you use in a room to make it comfortable to live or work in
اشیاء متحرک بزرگ مانند صندلی، میز و تخت که در اتاق استفاده می کنید تا زندگی یا کار در آن راحت باشد.
things such as chairs, tables, beds, cupboards, etc. that are put into a house or other building to make it suitable and comfortable for living or working in
چیزهایی مانند صندلی، میز، تخت، کمد و غیره که در خانه یا ساختمان دیگری قرار داده می شود تا برای زندگی یا کار در آن مناسب و راحت باشد.
مواردی مانند صندلی، میز و تخت که در خانه یا محل کار استفاده می شود
اتاق خواب اصلی پر از مبلمان آنتیک است.
اثاثیه باغ به طور مرتب زیر ستون قرار گرفته بود.
این طرح اثاثیه دست دوم را در اختیار نیازمندان قرار می دهد.
سرباز برای کشورش می جنگد و دلال اثاثیه اش را می خواهد.
او در سال 1952 به عنوان یک طراح صنعتی مستقل کار ساخت مبلمان را از یک استودیو زیرزمینی آغاز کرد.
Carpets, building products, furniture and other durable goods all began to see downshifting during the fourth quarter.
فرش، محصولات ساختمانی، مبلمان و سایر کالاهای بادوام همگی در طول سه ماهه چهارم شاهد کاهش قیمت بودند.
Later another partially ignited device was found in a second furniture shop but caused only minor damage.
بعداً یک دستگاه نیمه مشتعل دیگر در یک مغازه مبلمان دوم پیدا شد اما فقط خسارت جزئی ایجاد کرد.
His most famous commission was to supply all the furniture and furnishings for the house constructed for Napoleon on St Helena.
معروف ترین مأموریت او تهیه تمام اثاثیه و اثاثیه خانه ای بود که برای ناپلئون در سنت هلنا ساخته شده بود.
The flood took furniture and coins and valuables in one room and left everything that was in another intact.
سیل اثاثیه و سکه و اشیای قیمتی را در یک اتاق برد و هر آنچه در اتاق دیگر بود دست نخورده باقی گذاشت.
garden/office furniture
مبلمان باغ / اداری
فروشنده مبلمان عتیقه
یک تکه مبلمان
باید چند مبلمان جدید بخریم.
من آنقدر در آنجا کار کردم که بخشی از مبلمان شدم.
تمام مبلمان و یراق آلات اصلی بازگردانده می شود.
اتاق بزرگتر به نظر می رسید اگر مبلمان را دوباره مرتب کنیم.
از چوب برای ساخت مبلمان خوب استفاده می شود.
یک خانه شهری متعلق به قرن هجدهم، با مبلمان دورهمی
آنها مبلمان آنتیک زیادی دارند.
تنها مبلمانی که در اتاق خوابش دارد تخت است.
ما به تازگی چند مبلمان فضای باز جدید خریدیم.
office/bedroom/lawn furniture
مبلمان اداری / اتاق خواب / چمن
furnishings
اثاثیه
things
چیزها
movables
منقول
تجهیزات
چیز
paraphernalia
لوازم جانبی
appointments
قرار ملاقات ها
effects
اثرات
chattels
احشام، برده زرخرید
goods
کالاها
moveables
قابل جابجایی
fixtures
وسایل
possessions
اموال
fittings
اتصالات
cabinetwork
کابینت کاری
fitments
واحدها
units
لوازم خانگی
appliances
دستگاه
appliance
وقت ملاقات
چت
chattel
امکانات رفاهی
amenities
تخت ها
beds
کابینت ها
cabinets
صندلی ها
chairs
جداول
tables
بستر
قفسه کتاب
bookcase
بوفه
buffet
دفتر
bureau
کابینه