merely
merely - صرفا - فقط
adverb - قید
UK :
US :
برای تأکید بر کوچک یا بی اهمیت بودن چیزی یا کسی استفاده می شود
برای تاکید بر اینکه چیزی بیشتر از آنچه شما می گویید دخیل نیست
برای تأکید بر این که منظور شما دقیقاً همان چیزی است که می گویید و نه بیشتر
used to emphasize that something is not large important or effective when compared to something else
برای تأکید بر اینکه چیزی در مقایسه با چیز دیگری بزرگ، مهم یا مؤثر نیست استفاده می شود
فقط؛ و نه چیزی بیشتر
او فقط یک پسر بود! انتظار نداشتم بفهمد
به این فکر می کردم که آیا این دختر برای او بیشتر از اینکه صرفاً یک دوست معمولی باشد، معنایی داشته است.
امروزه مردم از زندگی کاری بیشتر از یک چک حقوق می خواهند.
بنابراین ممکن است که تفاوت بین میل و بنتام در اینجا صرفاً آشکار باشد.
مقام رئیس جمهور صرفاً تشریفاتی است. این صدراعظم است که قدرت واقعی را در اختیار دارد.
لازم نیست در هر مسابقه اول شوید، فقط در گروه پیشرو.
But both companies' increase in money sales merely matched the six-fold increase in the retail prices index over the 20 years.
اما افزایش فروش پولی هر دو شرکت تنها با افزایش شش برابری شاخص قیمت خردهفروشی طی 20 سال مطابقت داشت.
اگر منظور شما فقط نوعی هوش شهودی است، پس امیدوارم من روانی باشم.
Unless managers see the control process through to its conclusion they are merely monitoring performance rather than exercising control.
تا زمانی که مدیران فرآیند کنترل را تا پایان آن نبینند، به جای اعمال کنترل، صرفاً بر عملکرد نظارت می کنند.
همانطور که فورمن عصبانی تر و عصبانی تر می شد، پائولا فقط لبخند می زد.
رئیس مجلس از وزیر مسئول که فقط می ایستد و سر تکان می دهد می خواند.
کنترل صرفاً پیش نیاز اساسی برای مدیریت سازنده بود.
شما آنجا نیستید که آموزش دهید، بلکه صرفاً برای نظارت بر کودکان هستید.
The committee does not blame any individual; we are merely trying to find out how the accident happened.
کمیته هیچ فردی را مقصر نمی داند. ما فقط در تلاشیم تا بفهمیم که این حادثه چگونه رخ داده است.
این فقط یک شغل نیست، بلکه یک روش زندگی است.
چیزی نگفت، فقط لبخند زد و نگاهش کرد.
آنها صرفاً به این دلیل موافقت کردند که بروند.
به هر حال من فقط چیزی را بیان می کنم که همه می دانند.
من شاکی نبودم فقط گفتم خسته ام.
من نگفتم که باید بری - من فقط پیشنهاد دادم که ممکن است بخواهی بروی.
دارو او را درمان نمی کند - فقط درد را متوقف می کند.
فقط گفتم خسته ام
این ستون ها هیچ کارکردی ندارند و صرفا جنبه تزئینی دارند.
فقط
به سادگی
صرفا
purely
ولی
solely
به طور کامل
کاملا
هیچ چیز جز
wholly
منحصرا
utterly
تنها
نه بیشتر از
exclusively
به وضوح
به سختی
کاملاً
plainly
به راستی
اساسا
sheerly
حداکثر
verily
به استثنای بقیه
به استثنای هر چیز دیگری
به صورت کامل
منحصر به فرد
to the exclusion of everything else
به طور جداگانه
به صورت منفرد
و دیگر هیچ
نوبت
uniquely
individually
soly
singularly
nobbut
