rather
rather - نسبتا
adverb - قید
UK :
US :
نسبتاً یا تا حدی
more than a little but less than very. British people often use these words before adjectives in conversation. In many cases they do not intend to change the meaning – it is just something that people say
بیشتر از کمی، اما کمتر از خیلی. مردم بریتانیا اغلب از این کلمات قبل از صفت در مکالمه استفاده می کنند. در بسیاری از موارد آنها قصد تغییر معنی را ندارند - این فقط چیزی است که مردم می گویند
نسبتا. Fairly در هر دو انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی استفاده می شود
نسبتا. Pretty غیر رسمیتر از سایر کلمات است و در انگلیسی گفتاری استفاده میشود
به سطح یا درجه رضایت بخش
بیشتر از کمی، اما نه خیلی
fairly or to a small degree. Somewhat is used especially when talking about the size or degree of something. It is often used in comparatives
نسبتاً یا به میزان کمی تا حدودی به ویژه هنگامی که در مورد اندازه یا درجه چیزی صحبت می شود استفاده می شود. اغلب در مقایسه ها استفاده می شود
با کسی موافق بود
کاملا؛ تا حدی خفیف
دقیقتر؛ دقیق تر
برای ابراز نظر مخالف استفاده می شود
بجای؛ به خصوص زمانی که شما یک چیز را به چیز دیگر ترجیح می دهید استفاده می شود
برای نشان دادن اینکه ترجیح می دهید یک کار را بیشتر از دیگری داشته باشید یا انجام دهید استفاده می شود
بسیار؛ تا حد زیادی
certainly; yes
قطعا؛ آره
در اولویت، یا به عنوان یک ترجیح
به میزان قابل توجهی؛ تاحدی
اما این نسبتاً بزرگ به نظر می رسد و واقعیت کاملاً متفاوت است.
در نیمه بیابان های مدرن موقعیت ممکن است متفاوت باشد.
اتفاقی که می افتاد نسبتاً متفاوت بود.
اگر مجموعهای از عوامل متفاوت وجود داشته باشد، ممکن است رویکرد متفاوتی پدید آمده باشد.
اما این یک بازی نسبتاً متفاوت بود.
There were people who loved and admired him and from them I pieced together a rather different picture.
افرادی بودند که او را دوست داشتند و تحسین می کردند و من از آنها تصویر متفاوتی را جمع آوری کردم.
فشارهای مشابهی بر Desiderius، Waddo و Bladast وارد شد، اما به دلایل متفاوت.
In this context inheritance plays a rather different role from that usually envisaged in discussions of the distribution of wealth.
در این زمینه، وراثت نقش نسبتاً متفاوتی با آنچه که معمولاً در بحث های توزیع ثروت در نظر گرفته می شود، ایفا می کند.
rather odd/strange/unusual
نسبتاً عجیب/غریب/غیر معمول
مبلغ نسبتاً زیادی پول
تعداد نسبتا کمی از مردم آمدند.
آنها رویکرد نسبتاً متفاوتی در پیش گرفتند.
فکر کردم ایده نسبتا خوبی بود.
دستورالعمل ها نسبتاً پیچیده بودند.
افتاد و پایش به شدت آسیب دید.
من در امتحان مردود نشدم. در واقع من خیلی خوب عمل کردم!
سوال نسبتاً سختی بود.
نسبتاً سوال سختی بود.
او بیشتر شبیه پدرش است.
بیمار به درمان بهتر از حد انتظار پاسخ داده است.
او حواسش بود که خیلی زیاد حرف میزند.
من همیشه چارلی را بیشتر دوست داشتم.
من ترجیح می دهم که ما اشتباه کنیم.
ما بیشتر امیدوار بودیم که تا جمعه بتوانید این کار را انجام دهید.
او به عنوان منشی یا بهتر بگوییم دستیار شخصی کار می کرد.
در پایان مجبور شد راه برود - یا بهتر بگویم بدود - تا دفتر.
دیوارها سفید نبودند، بلکه یک جور خاکستری کثیف بودند.
مشکل در کل سیستم نیست، بلکه در یک بخش کوچک است.
فکر می کنم به جای قهوه یک نوشیدنی سرد بخورم.
چرا به جای تلاش برای انجام آن به تنهایی، درخواست کمک نکردید؟
من فردا می روم کوهنوردی. به جای من!
او ترجیح می دهد بمیرد تا سخنرانی.
«میخواهی با ما بیایی؟» «نه، ترجیح میدهم نه.»
ترجیح می دهید پیاده روی کنید یا با اتوبوس؟
«آیا برایت مهم نیست که من سیگار بکشم؟» «خب، ترجیح میدهم سیگار نکشی.»
من شخصاً ترجیح میدهم که پول و منابع صرف آموزش شود.
من ترجیح میدهم یک محصول ساده داشته باشم که واقعاً کار کند تا محصولی فانتزی که قابل اعتماد نیست.
امتحان نسبتاً سخت بود.
امتحان خیلی سخت بود
کاملا
منصفانه
به طور نسبی
بسیار
تاحدی
moderately
نسبتا
reasonably
منطقی
اندکی
comparatively
به صورت مقایسه ای
به نوعی
کافی
kinda
یک جور هایی
marginally
در حاشیه
passably
قابل عبور
ratherish
رضایت بخش
satisfactorily
کمی
پسندیدن
کم و بیش، تقریبا
چیزی
یک سایه
تا حدی
نوع
ایش
تا حدی مشخص
تا حدودی
تا یک درجه
ish
به درجات محدود
فوق العاده
insignificantly
به طور ناچیز
مقدار کمی
utterly
کاملا
violently
با خشونت
negligibly
بطور ناچیز
اندکی
nominally
به صورت اسمی
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه ای
inappreciably
به طور غیر قابل تقدیر
imperceptibly
به طور نامحسوس
به سختی
scarcely
به ندرت
marginally
در حاشیه
تاحدی
اندک
scantly
فقط فقط
فقط به سختی
کمی
حداقل
minimally
بطور کلی
معمولا
به طور معمول
نه
commonly
فقط
باریک
نه خیلی
سرتاسر
narrowly
superficially