personally
personally - شخصا
adverb - قید
UK :
US :
شخصیت پردازی
پرسنل
شخصی
با شخصیت
شخصی کردن
شخصیت کردن
---
---
---
برای تأکید بر این که شما فقط نظر خود را در مورد چیزی ارائه می دهید استفاده می شود
اگر کاری را شخصا انجام می دهید، به جای اینکه شخص دیگری را مجبور به انجام آن کنید، آن را خودتان انجام می دهید
برای نشان دادن اینکه یک شخص خاص به جای گروهی از افراد درگیر است استفاده می شود
به عنوان یک دوست یا به عنوان کسی که ملاقات کرده اید
به نحوی که شخصیت یا ظاهر کسی را مورد انتقاد قرار دهد
در رابطه با زندگی خصوصی یک فرد، به جای کار، تجارت یا وظایف رسمی او
وقتی نظر خود را می دهید استفاده می شود
شما را تحت تأثیر قرار می دهد و نه شخص دیگری
توسط شما انجام می شود نه توسط شخص دیگری
فکر کنید که کسی به شما توهین می کند در حالی که او نیست
شخصاً می توانید به خود یا نظر خود مراجعه کنید
اگر کاری را شخصا انجام می دهید، به جای اینکه از شخص دیگری بخواهید آن را انجام دهد، خودتان آن را انجام می دهید
Personally also refers to an intentionally offensive remark about someone’s character or appearance or which is understood as being critical
شخصاً همچنین به اظهارات توهین آمیز عمدی در مورد شخصیت یا ظاهر شخصی اشاره دارد یا به عنوان انتقادی درک می شود.
همه حق دارند نه بگویند، حتی زیردستان، پس آن را شخصی نگیرید.
I intend to experiment with it personally.
من قصد دارم شخصاً با آن آزمایش کنم.
بهتر است در مورد چیزهایی که شخصاً تجربه کرده اید بنویسید.
چرا پسر عمویش اینقدر توهین شده بود؟
The Commander in Chief visited the island personally and took steps toward strengthening the defense facilities and fortification.
فرمانده کل قوا شخصاً از جزیره دیدن کرد و در جهت تقویت امکانات دفاعی و استحکامات گام برداشت.
With Zenlike calm, they absorb the hostility often leveled at them personally as representatives of the technological elite.
با آرامش ذن مانند، خصومتی را که غالباً شخصاً به عنوان نمایندگان نخبگان فناورانه به آنها وارد می شود، جذب می کنند.
از من شخصاً از سوی استاندار خواسته شد که نامزد انتخابات شوم.
من شخصا او را نمی شناسم، اما درباره او زیاد شنیده ام.
شخصاً برای من مهم نیست که چگونه انجام می شود، به شرطی که سریع انجام شود.
Personally I don't care how you do it.
شخصاً برای من مهم نیست که چگونه این کار را انجام می دهید.
Personally I think it's a crazy idea.
شخصا فکر می کنم این یک ایده دیوانه کننده است.
Please encourage class members to lobby their local councils about cuts in classes, either personally or by petition.
لطفاً اعضای کلاس را تشویق کنید تا با شوراهای محلی خود در مورد کاهش کلاس ها، چه شخصاً یا از طریق دادخواست، لابی کنند.
او شخصاً نظارت و در صورت لزوم دستور جلسه را اصلاح می کرد.
اکثر مشتریان ما شراب فرانسوی را دوست دارند، اگرچه من شخصاً کالیفرنیایی را ترجیح می دهم.
He had personally recruited the antique dealer.
او شخصاً فروشنده عتیقه را استخدام کرده بود.
من شخصاً فکر می کنم این نام عالی برای سیگار است.
رئیس جمهور شخصاً برای ما نامه نوشت تا از زحمات ما تشکر کند.
Personally I prefer the second option.
من شخصاً گزینه دوم را ترجیح می دهم.
‘Is it worth the effort?’ ‘Speaking personally yes.’
«آیا ارزش تلاش را دارد؟» «شخصا صحبت میکنم، بله.»
من شخصا فکر می کنم این کار اشتباهی است.
به تمام ایمیل ها به صورت شخصی پاسخ داده می شود.
Do you know him personally (= have you met him rather than just knowing about him from other people)?
آیا او را شخصاً میشناسید (= آیا او را ملاقات کردهاید، نه اینکه فقط از دیگران در مورد او بدانید)؟
من شخصا با موضوع برخورد خواهم کرد.
او دیگر شخصاً درگیر امور روزمره شرکت نیست.
او شخصاً از این کلاهبرداری سودی نبرد.
I have never personally witnessed public violence.
من هرگز شخصا شاهد خشونت عمومی نبوده ام.
He was personally criticized by inspectors for his incompetence.
او شخصاً توسط بازرسان به دلیل بی کفایتی مورد انتقاد قرار گرفت.
You will be held personally responsible for any loss or breakage.
شما شخصاً مسئول هرگونه خسارت یا شکستگی خواهید بود.
من مطمئن هستم که او شخصاً این منظور را نداشت.
آیا با هیچ یک از مظنونین چه به صورت شخصی و چه حرفه ای برخورد داشته اید؟
من می ترسم که صحبت های شما را شخصاً گرفته باشد.
لطفا این را شخصی نگیرید، اما آیا می خواهید ما را برای چند لحظه تنها بگذارید؟
به شخصه (در صحبت کردن)، من فکر می کنم که نمایش موفقیت بزرگی خواهد داشت.
He believes that parents should be made personally responsible for their children's behaviour.
او معتقد است که والدین باید شخصاً مسئول رفتار فرزندانشان باشند.
این ارقام باید درست باشد زیرا من شخصا آنها را بررسی کرده ام.
These criticisms should not be taken personally (= they are not meant to criticize any one person in particular).
این انتقادات را نباید شخصاً گرفت (= برای انتقاد از یک شخص خاص نیست).
Personally I think their marriage won’t last.
شخصاً فکر می کنم ازدواج آنها دوام نخواهد آورد.
من شخصاً آنجا نرفته ام، اما در مورد آن زیاد خوانده ام.
He plans to personally direct the fund-raising drive.
او قصد دارد شخصا هدایت جمع آوری سرمایه را بر عهده بگیرد.
He believes that parents should be made personally responsible for their children’s behavior.
لطفا این را شخصی نگیرید، اما فکر می کنم باید دندان های خود را مسواک بزنید.
oneself
خود
مستقیم
به طور مستقیم
face-to-face
رو در رو
در گوشت
به صورت حضوری
به صورت شخصی
in propria persona
تک به تک
tête-à-tête
بدون واسطه
without an intermediary
از نظر فیزیکی
مرد به انسان
در دست اول
به صورت دستی
توسط خود
manually
در حقیقت
by oneself
بدنی
مستقیم، از جلو، با سر، رو در رو
bodily
مانو یک مانو
head-on
یک به یک
سر به سر
mano a mano
کره چشم به کره چشم
one-on-one
پنجه به پا
head-to-head
به بزرگی زندگی
eyeball-to-eyeball
دست اول
toe-to-toe
با چشم خود
با گوش خود
first-hand