governor
governor - فرماندار
noun - اسم
UK :
US :
حاکم
فرمانداری
دولتی
حکومت داری
حکومت کنند
---
مسئول اداره یک ایالت در آمریکا
مسئول اداره کشوری که تحت کنترل سیاسی کشور دیگری است
a member of a committee that controls an organization or institution
عضو کمیته ای که یک سازمان یا موسسه را کنترل می کند
مسئول یک موسسه
a guvnor
یک گوونور
مسئول یک سازمان مهم مانند بانک مرکزی یک کشور
a member of the committee in control of an institution such as a school or of some official organizations
عضوی از کمیته ای که در کنترل نهادی مانند مدرسه یا برخی از سازمان های رسمی است
فردی که مسئول یک واحد سیاسی خاص است
فردی که مسئول یا مسئول یک سازمان خاص است
یک فرد مسئول یک سازمان یا یک واحد سیاسی خاص، به ویژه. یک ایالت آمریکا
the title of the official leader of some organizations, or member of a group that is in charge of some organizations
عنوان رهبر رسمی برخی سازمان ها یا عضوی از گروهی که مسئول برخی سازمان ها است
یک مقام منتخب مسئول یک منطقه یا ایالت خاص
عنوان یک مقام منتخب مسئول یک منطقه یا ایالت خاص
فرماندار براون از پاسخ دادن به این سوال خودداری کرد.
یکی دیگر فرمانداری بود که اغلب به سالن راسلز می آمد.
در سال 1990 با عرضه خود به رای دهندگان به عنوان یک تاجر موفق، به عنوان فرماندار انتخاب شد.
دردسرهای استاندار جدید بیان می شود.
هیئت حکام متشکل از وزیر دارایی هر کشور عضو است.
از زمان دالف بریسکو در سال 1974، هیچ فرماندار تگزاس در انتخابات مجدد پیروز نشده است.
His most consistent phrase was that he wants to accomplish in Washington what the governors have done in their states.
ثابتترین عبارت او این بود که میخواهد در واشنگتن کاری را که فرمانداران در ایالتهایشان انجام دادهاند، انجام دهد.
فرماندار داکوتای جنوبی
فرماندار سابق مستعمره
وی برای یک دوره پنج ساله دیگر به عنوان استاندار این استان منصوب شد.
فرماندار آریزونا
فرماندار Bev Perdue
Governor Bev Perdue
یکی از راه های تغییر اوضاع این است که فرماندار مدرسه شوید.
هیئت رئیسه دانشکده
رونوشتی از گزارش به فرماندار زندان ارسال شد.
او رئیس سابق بانک انگلستان است.
نمی توانم تصمیم بگیرم. من باید از فرماندار (= مرد مسئول که کسی را استخدام می کند) بپرسم.
این گزارش توسط کریس پتن، فرماندار سابق هنگ کنگ نوشته شده است.
او تا زمان برگزاری انتخابات به عنوان سرپرست فرمانداری منصوب شد.
آنها رای به فراخواندن فرماندار حاضر کردند.
او به عنوان فرماندار موقت در انتظار برگزاری انتخابات جدید است.
او رسما کمپین خود را برای فرمانداری ایالت آغاز کرده است.
فرماندار جان کورزین نیوجرسی
او به عنوان فرماندار والدین در مدرسه فرزندانش خدمت کرد.
من باید طرحم را به شورای حکام ارائه کنم.
فرماندار تگزاس
یک فرماندار زندان/مدرسه
فرمانداران بیشتر 50 ایالت این هفته در اوماها ملاقات خواهند کرد.
هیأت رئیسه بیمارستان هر ماه تشکیل جلسه می دهد.
در نحوه آموزش فرمانداران جدید بی بی سی تغییراتی ایجاد خواهد شد.
آخرین نقش او به عنوان فرماندار کمیته بازار آزاد بود.
دولان همچنین در هیئت مدیره باشگاه های پسران و دختران آمریکا حضور دارد.
استاندار فردا لایحه مالی را امضا می کند.
آقای فاکس قبلا فرماندار ایالت گواناخواتو بود.
فرماندار پاتریک به دنبال انتخاب مجدد در ماه نوامبر است.
فرماندار جیم دویل از ویسکانسین
Gov Jim Doyle of Wisconsin
مصاحبه با فرمانداران گرانهولم و مک دانل
مدیر
رهبر
ruler
خط كش
رئیس
کارگردان
سر
کنترل کننده
سرپرست
controller
اجرایی
superintendent
ناظر
supervisor
صدراعظم
فرمانده
overseer
وزیر
chancellor
افسر
نخست وزیر
رئيس جمهور
اصلی
premier
صندلی
رئيس هیئت مدیره
کمیسیونر، رئیس پلیس
ماندارین
استاد
chairperson
نایب السلطنه
chairwoman
baas
commissioner
ضابط
comptroller
mandarin
viceroy
baas
bailiff
کارمند
follower
دنباله رو
کارگر
موضوع
underling
زیر دست
servant
خدمتگزار
pupil
شاگرد
lackey
لاکی
minion
مینیون
جوان
دانشجو
دستیار
subordinate
تابع
برده
apprentice
شاگرد کارآموز
vassal
رعیت
helper
یاور
flunkey
فلانکی
عزیزم
inferior
پست تر
مشاور
قائم مقام
subaltern
پیرو
serf
معمولی
henchman
peon
commoner
زیر بند
peon
گوفر
understrapper
آجودان
gofer
شلخته
adjutant
flunky