market
market - بازار
noun - اسم
UK :
US :
a time when people buy and sell goods, food etc or the place usually outside or in a large building where this happens
زمانی که مردم کالاها، مواد غذایی و غیره را میخرند و میفروشند، یا مکانی، معمولاً بیرون یا در یک ساختمان بزرگ، جایی که این اتفاق میافتد.
مغازه ای که غذا و وسایل خانه می فروشد
a particular country or area where a company sells its goods or where a particular type of goods is sold
کشور یا منطقه خاصی که یک شرکت کالاهای خود را می فروشد یا نوع خاصی از کالاها در آن فروخته می شود
تعداد افرادی که می خواهند چیزی بخرند یا نوع افرادی که می خواهند آن را بخرند
to try to persuade people to buy a product by advertising it in a particular way using attractive packages etc
تلاش برای ترغیب مردم به خرید یک محصول با تبلیغات آن به روشی خاص، استفاده از بسته های جذاب و غیره
برای عرضه محصول در مغازه ها
فعالیت خرید و فروش کالا یا خدمات یا ارزش کالا یا خدمات فروخته شده
a particular country area or group of people to which a company sells or hopes to sell its goods or services
یک کشور، منطقه یا گروه خاصی از مردم که یک شرکت به آنها می فروشد یا امیدوار است کالاها یا خدمات خود را بفروشد.
در دسترس مردم برای خرید است
تعداد افرادی که می خواهند چیزی بخرند
the economic system in which prices, jobs, wages etc depend on what people want to buy how much they are willing to pay etc
سیستم اقتصادی که در آن قیمت ها، مشاغل، دستمزدها و غیره به آنچه مردم می خواهند بخرند، چقدر مایل به پرداخت و غیره هستند بستگی دارد.
if a seller corners the market they own or produce most of the goods on sale and can therefore set prices
اگر فروشنده ای بازار را بچرخاند، بیشتر کالاهای فروش را مالک یا تولید می کند و بنابراین می تواند قیمت ها را تعیین کند
to ask for so much money for something or for your services that no one wants to buy it or employ you
برای چیزی یا برای خدمات خود آنقدر پول بخواهید که هیچ کس نمی خواهد آن را بخرد یا شما را استخدام کند
the buying and selling of shares, bonds, COMMODITIES etc or a place where this happens. Some markets are in a particular building while trading on others takes place on computers and over the telephone with no central building
خرید و فروش سهام، اوراق قرضه، کالاها و غیره، یا مکانی که این اتفاق می افتد. برخی از بازارها در یک ساختمان خاص هستند، در حالی که تجارت در برخی دیگر از طریق رایانه و تلفن و بدون ساختمان مرکزی انجام می شود.
آماده بودن برای خرید و فروش سهام خاص، اوراق قرضه و غیره با قیمت های خاص
if a price bucks the market trend it goes in the opposite direction to most of the other prices in the market
اگر قیمتی روند بازار را کاهش دهد، در جهت مخالف بیشتر قیمت های دیگر در بازار است
if someone cannot buck the market they cannot avoid the effects of the market as a whole for example by making money when everyone else is losing it
اگر کسی نتواند بازار را جبران کند، نمی تواند از اثرات کل بازار جلوگیری کند، برای مثال با کسب درآمد زمانی که دیگران در حال از دست دادن آن هستند.
ریسک کردن پول در بازار مالی
a time when people buy and sell goods, or the place usually outside or in a large building where this happens
زمانی که مردم کالاها را میخرند و میفروشند، یا مکانی، معمولاً در بیرون یا در یک ساختمان بزرگ، جایی که این اتفاق میافتد
برای فروش چیزی یا در دسترس قرار دادن آن برای فروش، به ویژه به روشی خاص
to sell something by considering what customers want or need when buying a product or service for example how much they are willing to pay where they will buy it etc
برای فروش چیزی با در نظر گرفتن خواسته یا نیاز مشتریان هنگام خرید یک محصول یا خدمات، به عنوان مثال چقدر حاضرند بپردازند، کجا آن را بخرند و غیره
افرادی که ممکن است بخواهند چیزی بخرند، یا بخشی از جهان که در آن چیزی فروخته می شود
تجارت یا تجارت در یک محصول خاص، از جمله محصولات مالی
interested in buying something
علاقه مند به خرید چیزی
موجود برای فروش
مکان یا رویدادی که در آن افراد برای خرید و فروش چیزهایی ملاقات می کنند
مغازه ای که عمدتاً مواد غذایی می فروشد
معمول برای یک بازار خاص (= تجارت یا تجارت در یک محصول یا خدمات خاص)
to make goods available to buyers in a planned way that encourages people to buy more of them for example by advertising
برای در دسترس قرار دادن کالاها در دسترس خریداران به روشی برنامه ریزی شده که مردم را تشویق به خرید بیشتر آنها کند، مثلاً با تبلیغات
یک منطقه باز، ساختمان یا رویدادی که در آن مردم برای خرید و فروش کالا یا غذا جمع میشوند
تقاضا برای محصولات یا خدمات
بازار میوه/گل/ماهی
an antiques market
یک بازار عتیقه جات
یک بازار سرپوشیده/خیابانی
market stalls/traders
غرفه های بازار / معامله گران
ما میوه و سبزیجات خود را از بازار می خریم.
Thursday is market day.
پنجشنبه روز بازار است.
بازار جهانی قهوه
آنها سهم خود از بازار را 10 درصد افزایش داده اند.
این شرکت اندازه خود را گسترش خواهد داد تا سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهد.
بازار ملک/مسکن/کار (= تعداد و نوع خانهها، مشاغل و غیره موجود)
بازار پوشاک ورزشی (=بیشترین فروش) را گرفته اند.
شرکت های جدیدی وارد بازار شده اند.
بازیگران بزرگ همچنان بر بازار تسلط دارند.
صادرکنندگانی که می خواهند به بازار ژاپن دسترسی پیدا کنند
گسترش به بازار جهانی ریسک بیشتری را به همراه دارد.
آنها گوشت گاو را به بازار داخلی عرضه می کنند.
مصرف کننده زن جوان و آگاه به سلامت بازار هدف ما است.
بازار رو به رشد/نزولی برای خودروهای دست دوم
در این جزیره بازار زیادی برای هنر توریستی وجود ندارد.
نیوزلند در یک بازار بین المللی برای فارغ التحصیلان پزشکی رقابت می کند.
بازار تصمیم خواهد گرفت که آیا ایستگاه تلویزیون آینده ای دارد یا خیر.
اقتصاد مبتنی بر بازار/بازار محور/بازار محور
محصولات نوآورانه در خط مقدم روند بازار
بازار آتی
سقوط بازار
بازار ضعیف تر بسته شد.
بازارها به سرعت به تبلیغات منفی واکنش نشان دادند.
در بازار خریدار، کالا فراوان است و بنابراین قیمت آن بالا نیست.
من در حال حاضر در بازار برای یک ماشین جدید نیستم.
تا خانه خود را به بازار عرضه کنید
این خانه پارسال وارد بازار شد.