commander
commander - فرمانده
noun - اسم
UK :
US :
یک افسر با هر درجه که مسئول گروهی از سربازان یا یک فعالیت نظامی خاص است
یک مقام عالی در نیروی دریایی یا کسی که این رتبه را دارد
یک افسر پلیس بریتانیایی درجه بالا
an officer who is in charge of a military operation or an officer of a particular rank in many countries' naval forces
افسری که مسئول عملیات نظامی است یا افسر درجه خاصی در نیروهای دریایی بسیاری از کشورها
یک افسر نیروی دریایی درجه متوسط، بالاتر از ستوان
فرمانده، اینها گزارش هایی است که درخواست کردید.
Army commanders in the outer islands proclaimed a state of emergency and replaced civilian governors by military men.
فرماندهان ارتش در جزایر بیرونی وضعیت اضطراری را اعلام کردند و فرمانداران غیرنظامی را با مردان نظامی جایگزین کردند.
او اولین کسی است که برای خوشحالی و آسودگی فرمانده پادگان به ساحل می جهد.
یک بار در ماه فرمانده او، نام، از او بازدید می کرد و دستورات او را به روز می کرد.
زیردریایی ها مورد علاقه فرماندهان پنتاگون شده اند که به قایق ها ماموریت های جدیدی داده اند.
کنترل ماموریت به فرمانده شاتل گفت که اولین فرصت فرود او در ساعت 1 بعد از ظهر خواهد بود.
رئیس
سر
رهبر
کاپیتان
کارگردان
مدیر
استاد
خط كش
ruler
کنترل کننده
controller
شاه سنجاق
headman
ناظر
kingpin
افسر
overseer
هونچو
sachem
جفر
honcho
بزرگ
skipper
برتر
sachem
فرمانده
gaffer
baas
bigwig
شرنگ
superior
اجرایی
commandant
مغز متفکر
baas
گورو
sherang
CO
exec
شرکت
mastermind
C.O.
guru
تزار
CO
co
C.O.
czar
کارمند
follower
دنباله رو
کارگر
servant
خدمتگزار
underling
زیر دست
democrat
دموکرات
inferior
پست تر
subordinate
تابع
موضوع
apprentice
شاگرد کارآموز
حامی
disciple
شاگرد
عضو
apostle
رسول
lackey
لاکی
bootlicker
چکمه خوار
sidekick
شخص همکار و زیردست
minion
مینیون
pupil
شرکت کننده
رعیت
vassal
تحت حمایت
protege