assistant

base info - اطلاعات اولیه

assistant - دستیار

noun - اسم

/əˈsɪstənt/

UK :

/əˈsɪstənt/

US :

family - خانواده
assistance
معاونت
assistant
دستیار
assist
کمک کند
google image
نتیجه جستجوی لغت [assistant] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف

  • قائم مقام


  • مشاور

  • helper


    یاور


  • جوان


  • شریک

  • subordinate


    تابع


  • وابسته

  • attendant


    خدمتکار

  • collaborator


    همکار

  • lieutenant


    ستوان

  • understudy


    کم مطالعه

  • apprentice


    شاگرد کارآموز

  • auxiliary


    کمکی

  • backup


    پشتیبان گیری


  • دومین

  • accomplice


    همدستان

  • adjunct


    رفیق

  • mate


    بال مرد

  • wingman


    لوازم جانبی

  • accessory


    آجودان

  • adjutant


    کمک

  • aid


    کمک کننده

  • aider


    پشتیبان

  • backer


    نماینده

  • delegate


    تحت حمایت

  • protege


    شخص همکار و زیردست

  • sidekick


    شرکت فرعی

  • subsidiary


    زیر دست

  • underling


    همیار

  • coadjutor



antonyms - متضاد
  • adversary


    حریف

  • antagonist


    آنتاگونیست


  • رئیس

  • detractor


    بدخواه


  • دشمن

  • foe


    رهبر


  • مدیر


  • غریبه


  • برتر


  • مخالف

  • superior


    استاد

  • opposer


    کوریفئوس


  • مرشد


  • رقیب

  • coryphaeus


    معشوقه

  • mentor


    اصلی

  • rival


    همتا

  • mistress


    گورو


  • معلم


  • سوامی

  • guru


    مدعی


  • معلم خصوصی

  • swami


    سنگالی

  • contender


    مخالفت

  • tutor


    مالک

  • svengali




لغت پیشنهادی

difficultly

لغت پیشنهادی

its

لغت پیشنهادی

anomalously