senior
senior - ارشد
adjective - صفت
UK :
US :
داشتن مقام، سطح یا رتبه بالاتر
مسابقه بزرگسالان برای افراد مسن یا برای افراد در سطح پیشرفته تر است
دانش آموز سال آخر دبیرستان یا دانشگاه
یک شهروند سالخورده
بزرگسال یا فردی که در یک ورزش خاص به سطح پیشرفته ای رسیده است
پس از نام مردی که همنام پسرش است استفاده می شود
used after a man’s name to show that he is the older of two men with the same name and from the same family
بعد از نام یک مرد استفاده می شود تا نشان دهد که او بزرگتر از دو مرد همنام و از یک خانواده است
داشتن موقعیت بالا در یک سازمان، شرکت و غیره
senior lenders, SHAREHOLDERs etc have to be paid before other lenders etc if the borrower gets into financial difficulty
وام دهندگان ارشد، سهامداران و غیره باید قبل از سایر وام دهندگان و غیره پرداخت شوند اگر وام گیرنده در مشکلات مالی قرار گیرد.
a company’s senior shares, bonds etc are considered to be more valuable because investors owning them will be paid before those owning ordinary shares, bonds etc. Those with senior shares etc will also be paid a larger percentage of what they are owed if the company gets into financial difficulty
سهام، اوراق قرضه و غیره یک شرکت با ارزش تر در نظر گرفته می شوند زیرا سرمایه گذارانی که آنها را دارند قبل از صاحبان سهام عادی، اوراق قرضه و غیره پرداخت می شود. همچنین به کسانی که سهام اصلی و غیره دارند درصد بیشتری از بدهی آنها پرداخت می شود اگر شرکت دریافت کند. دچار مشکل مالی شد
someone who has a higher rank than others in an organization or profession
کسی که رتبه بالاتری نسبت به دیگران در یک سازمان یا حرفه دارد
در رتبه بالا یا بالاتر
مسن تر و با تجربه تر از سایر اعضای یک تیم
older
مسن تر
used after a man's name to refer to the older of two people in the same family who have the same name
بعد از نام مرد برای اشاره به بزرگتر از دو نفر در یک خانواده که هم نام دارند استفاده می شود
کسی که دارای رتبه بالا یا بالاتر است
20، 30 و غیره سال از کسی بزرگتر است
یک فرد مسن
پیشرفته تر، یا در رتبه بالاتر
مربوط به سال چهارم و آخر کالج یا دبیرستان
دانش آموز در سال چهارم و آخر یک برنامه تحصیلی در کالج، دانشگاه یا دبیرستان (= مدرسه ای برای دانش آموزان 15 تا 18 ساله)
a student in the fourth and final year of a program of study in a college university or high school (= a school for students 15 to 18 years old)
شخصی که از شخص دیگری بزرگتر است
برای توصیف فردی در رتبه بالا یا در رتبه بالاتر نسبت به دیگران در یک سازمان استفاده می شود
used to describe someone in a high rank or in a higher rank in relation to others in an organization
برای توصیف وامها، اوراق قرضه و غیره استفاده میشود که قبل از وامهای دیگر و غیره بازپرداخت میشوند، اگر شخصی که پول را قرض میگیرد دچار مشکلات مالی شود.
used to describe loans, bonds, etc. that will be paid back before other loans, etc. if the person borrowing the money gets into financial difficulty
کسی که در یک سازمان دارای رتبه بالا یا در رتبه بالاتر نسبت به دیگران است
→ شهروند درجه یک
او یکی از مدیران ارشد فولکس واگن است.
مرد سازمان دهه پنجاه در دهه شصت و هفتاد به مقام اجرایی ارشد ارتقا یافت.
گروه هدایت آن متشکل از چهره های بسیار ارشد آموزش و پرورش و تجارت است.
یکی از ارشدترین قضات کشور
یک مقام ارشد / افسر / مدیر / اجرایی
یک مشاور ارشد / تحلیلگر / مدرس
شریک ارشد در یک شرکت حقوقی
او معاون ارشد بازاریابی است.
چهره های ارشد حزب کارگر
اعضای ارشد کارکنان
یک موقعیت ارشد
یک پست / شغل ارشد
I have ten years' experience at senior management level.
من ده سال تجربه در سطح مدیریت ارشد دارم.
پرستاران جوان معمولاً در کنار پرستاران ارشد بیشتر کار می کنند.
او یک کارمند ارشد سابق دولتی است که اکنون یک وب سایت تبلیغاتی را اداره می کند.
او از من ارشد است.
جلسه باید توسط ارشدترین فرد حاضر اداره شود.
برای شرکت در مسابقات بزرگسالان
اولین بازی او در فوتبال بزرگسالان
او در ماده 400 متر مردان بزرگسال قهرمان شد.
با یک کارت راه آهن یک سوم از کرایه های ریلی تخفیف بگیرید.
senior discounts/concessions
تخفیف / امتیازات ارشد
پارتی ارشد
او آنقدر بزرگتر نبود که چنین تصمیمی بگیرد.
من به دنبال یک موقعیت ارشد تر هستم.
او یک مدرس ارشد در دانشگاه است.
افزایش دستمزد برای نمرات ارشد صورت گرفته است.
مدیریت ارشد
یک وزیر ارشد دولت
او از من ارشد است، بنابراین من باید آنچه را که او به من می گوید انجام دهم.
سرمربی اژدها از بازیکنان بزرگسال خود در برد 23 بر 16 تمجید کرد.
به دانش آموزان ارشد بیشتر مسئولیت های اضافی داده می شود.
سلام، لطفاً می توانم با کن گریفی ارشد صحبت کنم؟
اگر می خواهید ترفیع بگیرید، مهم است که سالمندان خود را تحت تأثیر قرار دهید.
او با مردی که 20 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد.
قدیمی
aged
سن
مسن
کهن
senescent
پیر
older
مسن تر
ageingUK
پیری انگلستان
geriatric
سالمندی
agingUS
سالخوردگی ایالات متحده
unyoung
بی جوان
elder
بزرگتر
oldest
قدیمی ترین
eldest
بر فراز تپه
عمر طولانی
long-lived
طولانی در دندان
در سال های پیشرفته
در سال
بالغ
mature
فرسوده
decrepit
سرگردانی
doddering
greyUK
greyUK
ابلهانه
doddery
خاکستری ایالات متحده
grayUS
ارجمند
venerable
گذشته از آن
مرغ بهاری نیست
سالخورده
senile
نه به جوانی یکی
برای این دنیا زیاد نیست
به قدمت تپه ها
جوان
youthful
جوان تر
پشت
younger
پست تر
جزئی
inferior
بی اهمیت
پست
unimportant
کم
lowly
تابع
پایین تر
subordinate
ثانوی
رتبه پایین
secondary
فروتن
low-ranking
پایین
humble
آخر
مشترک
درجه دوم
menial
درجه کم
رشته دوم
second-rate
موز دوم
low-grade
کمانچه دوم
second-string
سطح ورودی
second-class
طبقه پایین
second-banana
زیر
second-fiddle
جلگه
entry-level
کمترین
bottom-rung
plain