valuable
valuable - با ارزش
adjective - صفت
UK :
US :
ارزش پول زیادی دارد
کمک ارزشمند، مشاوره، اطلاعات و غیره بسیار مفید است زیرا به شما کمک می کند تا کاری را انجام دهید
مهم است زیرا فقط مقدار محدودی در دسترس است
ارزش پول زیادی دارد و خرید آن گران است
آنقدر ارزشمند است که محاسبه قیمت غیرممکن است
فلزات گرانبها مانند طلا یا سنگ هایی مانند الماس بسیار کمیاب و گران هستند
تا ارزش پول بسیار زیادی داشته باشد
برای کسی بسیار خاص و مهم - در مورد افراد یا چیزها استفاده می شود
برای کسی بسیار خاص و مهم است، به طوری که آنها بسیار می خواهند آن را نگه دارند یا به دست آورند
برای کسی بسیار خاص و مهم است، به خصوص به این دلیل که با کسی که دوستش دارد در ارتباط است
بسیار خاص و مهم است، به خصوص به این دلیل که تنها در نوع خود است
اطلاعات ارزشمند، مشاوره و غیره بسیار مفید یا مهم است
مهم، مفید یا سودمند
بسیار مفید یا مهم
این حلقه را از دست ندهید - بسیار ارزشمند است.
جویس در ابتدای راه اندازی شرکت به ما توصیه های ارزشمندی کرد.
انرژی هسته ای با محدود کردن انتشار دی اکسید کربن کمک ارزشمندی به محیط زیست می کند.
Nuclear power makes a valuable contribution to the environment by curbing carbon dioxide emissions.
این تمرین همچنین پیوندهای بین درسی ارزشمندی را ارائه می دهد.
تو باعث شدی من یک روز کاری ارزشمند را از دست بدهم.
ظاهر کلی هلدینگ، چمن، محصولات زراعی و حیوانات آن، اولین برداشت ارزشمندی را ایجاد می کند.
The general appearance of the holding, its grass crops, and animals, give a valuable first impression.
در حالی که داشتن مسئولیت های فردی برای کودکان ارزشمند است، شراکت در مشاغل با آنها نیز خوب است.
While it is valuable for children to have individual responsibilities, it is also good to share jobs with them.
اولاً، این مرحله - اگرچه ارزشمند است - به وضوح بسیار آسیب پذیر است.
من فکر می کنم امروز همه ما یک درس ارزشمند آموختیم.
ایالت کالیفرنیا در میان مواهب طبیعی خود، تنوع غیرمعمولی از پستانداران دریایی ارزشمند را شامل می شود.
The state of California includes among its natural endowments an unusual variety of valuable marine mammals.
یک قطعه زمین کشاورزی با ارزش
زمان ارزشمندی برای تصحیح اشتباهات دن تلف شد.
دانش و تجربه شما برای ما بسیار ارزشمند خواهد بود.
خانه من با ارزش ترین دارایی من است.
او ادعا می کند که بیمارستان ها منابع ارزشمند خود را با پذیرش بیماران چند روز قبل از عمل هدر می دهند.
valuable antiques
عتیقه های با ارزش
خوشبختانه هیچ چیز ارزشمندی به سرقت نرفت.
یک تجربه/درس ارزشمند
شما باید بینش ارزشمندی در مورد دنیای تجارت کسب کنید.
اسنادی که برای مورخان بسیار ارزشمند است
این کتاب اطلاعات ارزشمندی در مورد روندهای اخیر ارائه می دهد.
او قبلاً سهم ارزنده ای در نظریه اقتصادی داشته است.
نتایج یک ابزار ارزشمند برای تحقیقات بیشتر در این منطقه خواهد بود.
این توصیه برای اثبات ارزشمندی بود.
اسفناج منبع ارزشمند آهن است.
داده ها برای تحقیقات پزشکی بسیار ارزشمند خواهند بود.
یک آزمایش خون ساده که در مدیریت دیابت بسیار ارزشمند است
نظرات دانش آموزان می تواند به ویژه در بهبود فرآیند تدریس ارزشمند باشد.
سارقان سه قطعه جواهرات ارزشمند را با خود بردند.
یک گلدان چینی گرانبها به ارزش نیم میلیون پوند
خاطرات گرانبهایی از دوران با هم بودن
a priceless collection of antiques
مجموعه ای گرانبها از عتیقه جات
ما یک کارشناس استخدام کردیم تا ثابت کنیم که این سپرده ها از نظر تجاری ارزشمند هستند.
commercially valuable expertise
تخصص تجاری ارزشمند
رمانتیک ها معتقد بودند که حیات تخیل ذاتاً ارزشمند است.
موضوع می تواند به همان اندازه برای دانشمندان ارزشمند باشد.
این نظرسنجی به عنوان شاخصی از نظر محلی ارزشمند بود.
آنها مهارت ها و ویژگی هایی دارند که آنها را بسیار ارزشمند می کند.
گونه های با ارزش زیست محیطی
این یک تجربه ارزشمند برای همه ما بود.
اینترنت می تواند یک ابزار یادگیری بسیار ارزشمند باشد.
این عتیقه ها بسیار ارزشمند هستند.
این امر کسب و کار ارزشمندی را برای شرکت از دست می دهد.
او توانست اطلاعات ارزشمندی را در اختیار پلیس قرار دهد.
invaluable
ارزشمند
priceless
بسیار گرانبها
precious
گرانبها
inestimable
غیر قابل تخمین
irreplaceable
غیر قابل تعویض
prizable
قابل قیمت
prized
با ارزش
فراتر از قیمت
treasurable
قابل ارزش گذاری
high-value
با ارزش بالا
با ارزش غیر قابل اندازه گیری
با ارزش بی اندازه
با ارزش غیر قابل محاسبه
با ارزش غیر قابل تخمین
بدون قیمت
ارزش باج یک پادشاه را دارد
به وزن طلا می ارزد
نادر
قیمتی
غیر قابل مقایسه
precieux
بی نظیر
incomparable
انتخاب
unparalleled
خوب
نفیس
غیر قابل محاسبه
exquisite
ارزش چشم داشت
incalculable
کلکسیونی
worth eyeteeth
بی همتا
collectible
peerless
worthless
بی ارزش
valueless
بی معنی
meaningless
ناچیز
trivial
بی فایده
inutile
زباله
trashy
دست و پا زدن
piddling
بی اهمیت
unimportant
هیچ سودی ندارد
بلا استفاده
trifling
بی تاثیر
useless
بیهوده
inconsequential
بی سود
insignificant
خالی
ineffectual
بدبخت
pointless
تأسفبار - رقت انگیز
nugatory
غیر ضروری
paltry
فقیر
unprofitable
به درد نخور
futile
بی بهره
آشغال
rubbish
ارزان
miserable
pathetic
unessential
unusable
wretched
profitless
unavailing
rubbishy