slicker

base info - اطلاعات اولیه

slicker - نرم تر

noun - اسم

/ˈslɪkər/

UK :

/ˈslɪkə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [slicker] در گوگل
description - توضیح
  • a coat made of smooth shiny material that keeps out the rain


    یک کت ساخته شده از مواد براق صاف که از باران جلوگیری می کند

  • a long loose coat that protects the wearer against rain


    یک کت بلند و گشاد که از پوشنده در برابر باران محافظت می کند

  • a waterproof coat used in wet weather


    یک کت ضد آب که در هوای مرطوب استفاده می شود

  • Ballet definitely didn't jell with the image of super-macho, cool-as-ice City slicker.


    باله قطعاً با تصویر یک شهر فوق‌العاده ماچو و باحال مثل یخ سازگار نبود.

  • Roadshows get slicker - at the fun ones shareholders enter quizzes and win safaris.


    نمایش‌های جاده‌ای ظریف‌تر می‌شوند - در نمایشگاه‌های سرگرم‌کننده، سهامداران در آزمون‌ها شرکت می‌کنند و در سافاری برنده می‌شوند.

  • My plastic slicker had snagged and torn.


    لیز پلاستیکی من گیر کرده و پاره شده بود.

  • This lovely pin stripe looks a lot sexier on our slinky slicker than stretched across some tycoon's big tum.


    این نوار پین دوست‌داشتنی بر روی باریک‌تر و باریک‌تر ما بسیار جذاب‌تر به نظر می‌رسد تا اینکه در شکم بزرگ یک سرمایه‌دار بزرگ کشیده شده باشد.

  • This is another annoying trend among some of the slicker glossies: leaving page numbers out whenever they feel like it.


    این یکی دیگر از روند آزاردهنده در میان برخی از براق ترها است: حذف شماره صفحات هر زمان که آنها تمایل داشته باشند.

  • We were the slickers finding loopholes in the law to turn criminals back on the streets.


    ما ابلهانی بودیم که برای بازگرداندن جنایتکاران به خیابان ها خلأهایی در قانون پیدا می کردیم.

example - مثال
  • The little girl was wearing a bright yellow slicker.


    دخترک لباس زرد روشنی پوشیده بود.

synonyms - مترادف
  • mac


    مک

  • raincoat


    لباس بارانی

  • oilskin


    پوست روغنی

  • mackintosh


    مکینتاش

  • waterproof


    ضدآب

  • mack


    ماک

  • macintosh


    آنورک

  • anorak


    پالتو

  • overcoat


    کاگول

  • cagoule


    شنل

  • cape


    ترنچ کت

  • trench coat


    سو وستر

  • sou'wester


    گابردین

  • gaberdine


    روغنی

  • oilies


    پوست های روغنی

  • oilskins


    گاباردین

  • gabardine


    پانچو

  • poncho


    لباس

  • garment


    دریزابون

  • Drizabone


    باربری

  • Burberry


    pakamac

  • pakamac


    قفس

  • cag


    پارک

  • parka


    بادگیر

  • windcheater


    ژاکت ضدآب

  • waterproof jacket


antonyms - متضاد
  • bumpkin


    دست انداز

  • hick


    هک

  • provincial


    استانی

  • rustic


    روستایی

  • yokel


    یوکل

  • hillbilly


    تپه ای

  • hayseed


    دانه یونجه

  • rube


    یاقوت سرخ

  • countryman


    هموطن

  • clodhopper


    کلودهپر

  • peasant


    دهقان

  • churl


    خم شدن

  • cornball


    گلوله ذرت

  • chawbacon


    چابکون

  • boor


    بور

  • countrywoman


    زن روستایی

  • lout


    بلند

  • barbarian


    بربر

  • paysan


    paysan


  • مزرعه دار

  • oaf


    oaf

  • campesino


    campesino

  • bucolic


    بوکولیک

  • swain


    سوئن

  • backwoodsman


    چوب پسند

  • backwoodswoman


    زن پشت چوبه دار

  • clown


    دلقک

  • kulak


    کولاک

  • fellah


    فلاح

  • contadino


    contadino

  • paisano


    پایزانو

لغت پیشنهادی

institutions

لغت پیشنهادی

apportionment

لغت پیشنهادی

autoimmune