lesson

base info - اطلاعات اولیه

lesson - درس

noun - اسم

/ˈlesn/

UK :

/ˈlesn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lesson] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She gives piano lessons.


    او درس پیانو می دهد.

  • I’m having driving lessons.


    در حال گذراندن کلاس های رانندگی هستم.

  • He took lessons in Thai cookery.


    او دروس آشپزی تایلندی را فرا گرفت.

  • a history lesson on the Roman Empire


    درس تاریخ در مورد امپراتوری روم

  • Beethoven's lessons with Haydn continued until 1794.


    درس های بتهوون با هایدن تا سال 1794 ادامه یافت.

  • His parents paid for lessons from local dance teachers.


    پدر و مادر او هزینه درس های معلمان رقص محلی را پرداخت می کردند.

  • Lessons for beginners can be arranged.


    دروس برای مبتدیان را می توان ترتیب داد.

  • Our first lesson on Tuesdays is French.


    اولین درس ما در سه شنبه ها زبان فرانسه است.

  • What did we do last lesson?


    درس آخر چیکار کردیم؟

  • The coursebook is divided into 30 lessons.


    کتاب درسی به 30 درس تقسیم شده است.

  • Other countries can teach us a lesson or two on industrial policy.


    کشورهای دیگر می توانند یک یا دو درس در مورد سیاست صنعتی به ما بدهند.

  • The accident taught me a lesson I'll never forget.


    تصادف درسی به من داد که هرگز فراموش نخواهم کرد.

  • There are lessons to be learned from this mistake.


    از این اشتباه درس هایی می توان گرفت.

  • The narrative presents the hero with a series of life lessons.


    داستان مجموعه ای از درس های زندگی را به قهرمان ارائه می دهد.

  • It is dangerous to ignore the lessons of history.


    نادیده گرفتن درس های تاریخ خطرناک است.


  • باشد که برای تو درس عبرتی باشد (= تا دوباره همان اشتباه را تکرار نکنی).

  • Their openness was a terrific lesson to me.


    صراحت آنها برای من درس بزرگی بود.

  • The film offers an important lesson on the value of friendship.


    این فیلم درس مهمی در مورد ارزش دوستی ارائه می دهد.

  • That's one of the lessons about being in a relationship that I hope not to forget.


    این یکی از درس‌هایی است که در مورد رابطه‌ای که امیدوارم فراموش نکنم.

  • He said that the election results were a lesson in humility for the party.


    او گفت که نتایج انتخابات برای این حزب درس فروتنی بود.

  • This experience has provided many valuable lessons in caring for the marine habitat.


    این تجربه درس های ارزشمند بسیاری در مراقبت از زیستگاه دریایی ارائه کرده است.

  • The lesson for the leaders of Western governments is clear.


    این درس برای رهبران دولت های غربی روشن است.

  • The first lesson is taken from St John’s Gospel.


    اولین درس از انجیل سنت جان گرفته شده است.

  • The aim is to lessen the impact of farming practices on the environment.


    هدف کاهش تأثیر شیوه های کشاورزی بر محیط زیست است.

  • I have a guitar lesson after school today.


    امروز بعد از مدرسه کلاس گیتار دارم.

  • All new students are given lessons in how to use the library.


    به همه دانش آموزان جدید در مورد نحوه استفاده از کتابخانه آموزش داده می شود.

  • He got into trouble for skipping lessons.


    او به دلیل حذف دروس دچار مشکل شد.

  • I go to Italian lessons at the local college.


    من به درس ایتالیایی در کالج محلی می روم.

  • I had to take a biology lesson this afternoon because the biology teacher was away.


    امروز بعدازظهر باید درس زیست شناسی می رفتم چون معلم زیست شناسی نبود.

  • No talking was allowed during the lesson.


    در طول درس مجاز به صحبت نبود.

  • Pupils get lessons on how to organize their study time.


    دانش آموزان در مورد نحوه سازماندهی زمان مطالعه خود درس می گیرند.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • ignorance


    جهل

لغت پیشنهادی

than

لغت پیشنهادی

unrecognized

لغت پیشنهادی

progressed